فهرست مطالب
در آلمان، قانون حق رای زنان از 30 نوامبر سال 1918 به اجرا درآمد. در این مقاله، به تاریخ و فعالانی که در این دستآورد و بهطورکلی در جنبش حقوق برابر زنان در آلمان سهیم بودند نگاهی خواهیم انداخت و به بایدهای این جنبش در آینده خواهیم پرداخت.
آلیس دوئر میلر، نویسنده فمینست آمریکایی، در سال 1915، در قالب طنزی کنایهآمیز عنوان کرد که:
“مردان برای رای دادن بیش از حد احساساتی هستند.”
این فعال آمریکایی در کتاب خود با عنوان «آیا زنان هم جزئی از مردم هستند؟»، اینگونه استدلال کرده است که: “رفتار مردها در بازیهاي بيسبال و كنوانسيونهاي سياسي نشاندهنده اين موضوع است كه تمايل ذاتي مردها به زورگویی، آنها را براي كارهاي دولتي نامناسب ميسازد.”
او در پاسخی طنزآمیز و کنایهدار نسبت به استدلالهایی که در آن زمان در جهت منع رای دادن زنان استفاده میشد، چهار استدلال دیگر آورد که نشان میداد مردان صلاحیت رای دادن ندارند. مقاله او بخشی از جنبشی بود که در اعتراض به تبعیض علیه زنان راه افتاده بود.
جنبش حقوق برابر زنان: نبردی طولانی برای برابری
در اواخر قرن هجدهم، الیمپ دگوژ، نمایشنامهنویس و فعال حقوق زنان فرانسوی، “اعلامیه حقوق زن و شهروند زن” را نوشت. خواستههای و ایدههای او در این اعلامیه، منجر به دستگیری و گردن زدن او با گیوتین شد.
آناکتارینا منگولد، مورخ حقوقی میگوید که الیمپ دگوژ جز اولین افرادی به شمار میرود که خواستار برابری زنان بودند. او میگوید: «این مسئله در ابتدا نه برای حق رای، بلکه در مورد حقوق اساسی زنان بوده است. زنان از نظر قانونی موجودیت نداشتند و صلاحیت عقد هیچگونه قراردادی نداشتند؛ یک مرد مانند پدر، شوهر یا یک قوم و خویش مرد بهنمایندگی از آنها کارهای مربوط به ایشان را انجام میداد.»
زنان آلمانی از آن وضعیت خسته شده بودند. قبل از جنگ جهانی اول، به لطف دستاوردهای اولیه، جنبش زنان روند مثبتی را طی میکرد.
این جنبش در طول جنگ، کم و بیش متوقف شد، اما در پایان درگیريها بيش از هر زمان ديگري قدرتمندتر شد.
زنان در طول جنگ دوش به دوش مردان ايستاده بودند، در كارخانهها كار ميكردند و توضيح اينکه چرا هنوز نمیتوانند رای دهند بسیار دشوارتر شده بود. درست قبل از پایان جنگ جهانی اول، طرفداران حق رای زنان تصور ميكردند كه سرانجام به هدف خود رسيدهاند.
جنبش حقوق برابر زنان و حق رای زنان در آلمان
ویلهلم دوم، امپراطور آلمان، در سخنرانی عید پاکش در سال 1917، برنامههایی را برای اصلاحات دموکراتیک، از جمله رای گیری، اعلام کرد. اما اشارهای به حق رأی زنان نکرد. همین موضوع موجب برانگيختن خشم فعالان شد.
جناحهای مختلف جنبش حقوق زنان- از جمله فعالهای چپ و طبقه متوسط برژوای- با هم متحد شدند و با مطالبات و جلسات مستمر در کانون توجهات قرار گرفتند.
تا اينكه در 12 نوامبر 1918، قانون حق راي زنان نوشته شد و از 30 نوامبر همان سال به اجرا درآمد. طبق اين قانون، «هر انتخابات عمومي تحت نظارت برابر، سري و بر اساس سيستم انتخاباتي متناسب براي همه، يعني مرد و زني كه بالاي 20 سال سن دارد، انجام ميگردد.»
آلمان در موضوع حق راي زنان، پیشرو نبود. زیرا چند سال قبل حق رای زنان در چند کشور حوزه اسکاندیناوی معرفی شده بود.
اولین کشور اروپایی که حق رای زنان را با رسمیت شناخت، کشور فنلاند بود که در سال 1906 حق رای زنان در آن جاری شد. پس از آن کشورهای نروژ، دانمارک و سوئد و چند سال بعد کشورهای شوروری و ایالات متحده آمریکا به این روال پیوستند.
در آلمان، سال 1918، نقطه عطفی در تلاشهای زنان برای برابری بود، اما این روند در دوران نازیها دستخوش تغییر و تحول شد. نازیهای جنبشهای آزادیبخش را رد کردند. در آن دوران انتظار میرفت که زنان به نقش سنتی خود به عنوان همسر و مادر پایبند باشند. از نظر نازیها، گروههای حقوق زنان توسط یهودیان یا کمونیستها ایجاد شده بودند و باید سرکوب میشدند.
نقش زنان در دوره هیتلر
در دوران هیتلر، نقش اساسی زنان آلمانی این بود که تا آنجا که ممکن است فرزندان بیشتری به دنیا آورند و آنها را مطابق با ارزشهای نازی پرورش دهند، تا به حفظ «نژاد آریایی» کمک کنند. زنانی که در این زمینه موفق بودند با صلیب افتخار مادر آلمانی یا “Mutterkreuz” مورد تقدیر قرار میگرفتند. با این حال، با شروع جنگ، این وضعیت تغییر کرد، زیرا زنان در نیروی کار مورد نیاز بودند.
با سقوط هیتلر و پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945، زنان آلمانی نقش مهمی در بازسازی کشور جنگزده بازی کردند. آنها نه تنها به ساختن مخروبههاي جنگ كمك كردند،بلكه صدايشان در سياست نيز شنيده شد. انجمنهاي جديدِ زنان، كارهايي را كه در سال 1933 متوقف شده بود را با هدف دستيابي به حقوق برابر زنان احيا كردند.
این جنبش هنوز به آخر نرسیده است
اگرچه جنبشهاي زنان به برخي از اهداف خود رسيده است، اما هنوز كارهاي زيادي براي انجام وجود دارد. مردان هنوز بر پارلمان آلمان و شرکتهای بزرگ تسلط دارند. مردان هنوز هم برای کار مشابه در مقایسه با زنان درآمد بیشتری کسب میکنند. آنها هنوز هم با آزار و اذيت جنسي از زنان سو استفاده ميكنند.
گر چه اکنون دیگر حق رای زنان در اروپا امری بدیهی است، اما همچنان میتوان نابرابری را در تعداد ناموزون نمایندههای زن در مقایسه با نمایندههای مرد مشاهده کرد.
در اوایل دهه 1990، جملهای به قانون برابری در قانون اساسی اضافه شد. بنابر این جمله: “دولت اجرای حقوق برابر برای زنان و مردان را ترویج میدهد و در جهت از بین بردن معایبی موجود گام برمیدارد”
این بند به وضوح نشان میدهد که نوشته شدنِ قانون برای برقراری حقوق برابر کافی نیست. همانطور که در قانون اساسی نیز بیان شده است، قوانین باید در عمل نیز اجرا شوند.
افراد موثر در جنبش حقوق برابر زنان در آلمان
لوئیز اتو پیترز: پرنده آواز جنبش زنان آلمان
لوئیز اتو پیترز (1895-1819) نویسنده و پیشگام جنبش زنان آلمان است. او در سن 24 سالگی خواستار مشارکت بیشتر زنان در تصمیمگیری شد و در سال 1865، با تعدادی از طرفداران حق رای زنان، انجمن زنان عمومی آلمان (Allgemeiner Deutscher Frauenverein) را تاسیس نمود. این فعال حقوق زن، همچنین شاعر و نویسنده بود و با نام مستعار “پرنده آواز” شعر و رمان مینوشت.
هلن لنگ: تلاش براي فرصتهاي برابر
در اواخر قرن نوزدهم، دختران آلماني بهراحتي امكان تحصيل نداشتند. جنبش زنان در اواخر دهه 1890، به دنبال بهبود شرايط دختران از طريق فرستادن آنها به مدرسه بود. هلن لانگ (1930-1848) معلم و فمنيست آلماني يكي از چهرههاي اصلي اين جنبش بود.
کلارا زتکین: مادر جنبش زنان “پرولتری”
کلرا زتکین، از رهبران جنبش بینالمللی زنان (1933-1857) برای حقوق کارگری زنان، حق رای آنها و حق سقط جنین تلاشهای زیادی کرد. او، همچنین، در نامگذاری روز جهانی زن مشارکت داشت.
نقش آنیتا آگسپورگ در جنبش حقوق برابر زنان (1853-1943)
آنیتا آگوستپورگ، فمینیستی با سبک زندگی نامتعارف، مصمم بود که در رشته حقوق تحصیل کند، با اینکه زنان در آلمان اجازه تحصیل نداشتند. او در زوریخ تحصیل کرد و در سال 1897 اولین دکتر حقوق امپراتوری آلمان شد. با این وجود 25 سال طول کشید تا زنان بتوانند مجوز وکالت کسب کنند. این فعال فمینیستی با به قدرت رسیدن نازیها در سال 1933 آلمان را ترک کرد.
هِدويگ دُهم در گفتن حق رای زنان آلمانی (1919-1831)
در حالی که در آن زمان اعتقاد عمومی بر این بود که نقشهای جنسیتی توسط عوامل بیولوژیکی تعیین میشود، هدویگ معتقد بود که این فرهنگ، جامعه و آموزش است که الگوها را تحمیل میکند. وی برای دستیابی برابر به تحصیل دختران و پسران کمپین ایجاد کرد و در تلاش بود تا جامعه را متقاعد کند که اشتغال زنان، راه استقلال و زندگی آزاد است.
نقش ماری مونک در جنبش حقوق برابر زنان (1978-1885)
ماری مونک، در سال 1930، اولین قاضی آلمان شد. او گفته است: “هرچه بیشتر حقوق بخوانم و تمرین کنم، اشتیاقم نسبت به آزادی را بیشتر احساس میکنم.” با این حال، نتوانست موقعیت خود را برای مدت طولانی حفظ کند. او در سال 1933 به دلیل ریشههای یهودی خود از کار برکنار شد و در سال 1936 به ایالات متحده فرار کرد.
هدی لامار (2000-1914)
هدی لامار بازیگر معروف سینما، یک بار بین حرفهایش گفت: “هر دختری میتواند زرق و برقدار به نظر برسد، فقط باید بیحرکت بایستد و احمق به نظر بیاید.”
اما این ستاره هالیوود، راههای بیشتری داشت و نقش مهمی در جنبش حقوق برابر زنان بازی کرد. او همچنین، در آغاز جنگ جهانی دوم، فناوری یک سیستم هدایت رادیویی را ایجاد کرد که بعداً در فناوری بلوتوث استفاده شد. جالب است بدانید که بعدها مدیر پروژه ساخت بلوتوث و تجاریسازی آن، خانم ماریا خرسند، بانوی موفق ایرانی بود.
خوشحال میشویم اطلاعات و نظرات خود را با ما در میان بگذارید.