هوشنگ ابتهاج (از سایه تا ارغوان) زندگینامه و درگذشت او

تابستان بدون سایه را هم دیدیم …

سایه یا هوشنگ ابتهاج کیست؟

سایه: خانه‌ی ابتهاج ها، در نوع خودش کم نظیر است. یک خاندان که در یک صد سال گذشته عده‌ی کثیری از مردان سرشناس و صاحب نبوغ ایران را در خود پرورش داده. دست کم ده نفر از بانکداران بزرگ، مدیران اقتصادی برجسته و پزشکان نخبه طی قرن اخیر نام خانوادگی ابتهاج و سمیعی را بر خود داشته اند. حتی اولین بانوی بانکدار ایرانی، «آذر سمیعی» از اهالی این خاندان بوده. امیرهوشنگ در اسفندماه ۱۳۰۶ در چنین محیطی متولد شد. پدرش میرزا آقاخان، پزشک بود و پدربزرگش از مدیران طراز اول گمرک. با اینکه در رفاه کامل به سر می برد و عموهایش همگی در اروپا تحصیل کرده بودند، از نوجوانی شیفته ادبیات فارسی شد و همه ی وجودش را وقف سیر و سلوک در کوچه های تو در تو و دشت ها و شهرهای کهنسال ادبیات فارسی نمود.

سخن دوست قدیمی سایه درباره او

ابتهاج و شفیعی کدکنی

برای دوست قدیمی اش دکتر شفیعی کدکنی سالها پیش روایت کرده: زمانی که نه ساله بودم، یکی از همشاگردی ها، به من و دو دوست مشترک دیگر گفت: «اسم خود و پدر و مادرتان را روی کاغذی بنویسید تا ببرم و به پدرم نشان بدهم. او می تواند از روی این اسامی آینده شما را بخواند.» ما هر سه چنین کردیم. برگه ها را با خودش به خانه برد و روز بعد با جواب برگشت. گویا پدرش از مردان خدا بود و از برخی چیزها معلوماتی داشت. سه توضیح کوتاه و فشرده راجع به زندگی من بر آن کاغذ نوشته بود. اول اینکه آینده من با «سخن» گره خورده و این سرنوشت من است. دوم آنکه اطرافم شلوغ خواهد بود و اولادی چند خواهم داشت. سومین و عجیب‌ترین پیشگویی آن بزرگوار آن بود که در ۹۴ سالگی از دنیا خواهم رفت. دو مورد اول دقیقاً اتفاق افتاد. اهل شعر و سخن شدم، خدا به من چهار فرزند داد و اطرافم حسابی شلوغ است، اما سومی را دیگر نمی دانم چه شود.

شگفت آنکه سومین مورد هم صحیح بود و استاد و سن نود و چهار سالگی از جهان خاکی بیرون رفت.

شروع کار هنری هوشنگ ابتهاج – سایه

اولین دفتر شعر ابتهاج، در سال ۱۳۲۵ به چاپ رسید. مدتی بعد با نیما آشنا شد و همینطور با شهریار. این دوستی ها آنچنان عمیق بود که تا پایان عمر تداوم یافت. در آن سالهای پر التهاب، که فعالیت حزب توده شدت بسیار داشت و عمده ی هنرمندان و نویسندگان جذب افکار چپ شده بودند، شاعر جوانی چون ابتهاج نیز به سوی افکار سوسیالیستی کشیده شد. جوانی چون او که مردان خانواده اش همگی صاحب مقامات سیاسی و در رده‌های بالای مدیریتی و ثروت بودند، گرایش مارکسیستی اندکی ناموجه می نمود. اما خمیرمایه و ذات او آنچنان ساده زیست و مردمی بود که هرگز نه گرد مقام و ثروت گشت و نه سودای زندگی پرتجمل در سر داشت. همان ایام بود که با «مرتضی کیوان» دوستی برادرانه به هم زد و تا سال ۱۳۳۳ ، که کیوان دستگیر و در لشکر دوی زرهی تیرباران شد، دیدارهای روزانه و صمیمیت کامل بین شان برقرار بود. بعدها ابتهاج نام اولین پسرش را به یاد آن دوست عزیز پرپر شده، کیوان گذاشت.

حتما بخوانید:  معنای ضرب المثل «آش را با جاش بردن»

آیدا همسر هوشنگ ابتهاج

از همان دهه بیست، یعنی از ابتدای جوانی به سرودن شعر پرداخت. عجیب اینکه بسیاری از بهترین سروده های او، در دفترهای «سیاه مشق » و «تاسیان» متعلق به همان دوران است، گویی پرنده‌ی الهام بخش شاعرانگی، در عنفوان جوانی بر شانه امیرهوشنگ نشسته بوده. همان سالها دلبسته دختری ارمنی در شهر رشت شد. شعر معروف «دیریست گالیا» محصول دلدادگی های آن ایام اوست. در سال ۳۶، با دختری به نام «آلما مایکیال» پیوند زناشویی بست. ازدواجی که شصت و چهار سال تداومی عاشقانه داشت و محصول این پیوند، چهار فرزند بود. در آن سالها گاهی هیچ شغل رسمی و ثابتی نداشت، گاه در دوره ای عهده دار سمتی مهم می شد.

ابتهاج عضو هیئت مدیریه سیمان

مانند دورانی که عضو هیئت مدیره شرکت سیمان شد! و از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ سرپرست برنامه ی گلها در رادیو شد. مدیریت او در آن شش ساله حیثیت و شرافت بسیاری از خوانندگان زن را که مورد تهدید و تطمیع بعضی مدیران قرار داشتند، حفظ کرد. به گفته خودش، در مصاحبه با میلاد عظیمی، زمانی که در ایران اقامت داشت، دو پنجره برای کسب آرامش و فراغت خیال می شناخت. یکی محمدحسین شهریار بود، که هنگام دلتنگی به نزدش می رفت و دلش آرام می گرفت. و دومین پنجره، سالن بیلیارد بود. گفته بود در تلخ ترین و پرفشارترین روزهای زندگی، وقتی مشغول بازی می شدم، انگار از این عالم بیرون می رفتم و همه ناراحتی ها و فشارها از دوشم برداشته می شد. ممکن بود ده ساعت بی توقف بیلیارد بازی کنم، اما در پایان حال روحی متعادلی پیدا کرده بودم.

حتما بخوانید:  تاریخ ایران «قسمت اول»: ایران پیش از تاریخ

شعر هوشنگ ابتهاج متخلص به سایه

دشوار است از شعر ابتهاج حرف زدن. شعری که در متن زندگی، خاطرات و ادوار تاریخی ما جاری شده و تقریباً همه ی فارسی زبانها ، از شعر ابتهاج خاطراتی عمیق و گرم دارند. او شاعری است که در غزل ، به سقف ایده آل و آرمان یک نسل دست یافت و بسیاری پا از این فراتر گذاشته و گفته اند، بعد از حافظ، بهترین غزل سرای فارسی ابتهاج است. که بی راه و اغراق نیست. چراکه در بسیاری از غزل های او، اگر امضای شاعر را حذف کنیم، بسیار دشوار است بپذیریم که سراینده ی این غزل، در عصر حاضر می زیسته و این قطعه از دیوان حافظ یا مولانا برداشته نشده. ابتهاج از شعر نیمایی الهام گرفته، اما با نبوغی کامل موفق شده مضامین و درون مایه ی شعر نیمایی را، با قالب کهن غزل وارد کند و لطافتی نو و بدیع بیافریند.
شعر ابتهاج، از نظر تشبیهات، صور خیال، استعاره صنایع بدیع، آنچنان غنی و پر مایه است که هر صاحب ذوقی با یک یا چند بار مطالعه ی شعر او، تصویر و رنگی خاص در پس زمینه ی ذهنی خویش مشاهده می کند. استاد باستانی پاریزی، که در سال ۱۳۴۶ شاهد شعر خوانی ابتهاج در حافظیه ی شیراز بوده می گوید: «وقتی که ابتهاج یک قطعه از سروده های خودش را خواند، در بین مدعوین ولوله افتاد. زن و مرد چنان به شوق آمدند و تشویق کردند که حیرت آور بود. من تا آن روز باور نمی کردم شعر سبک نو بتواند تا این حد جمعیتی را به وجد بیاورد.»

اشعار خاطره انگیز ابتهاج «تو ای پری کجایی» و «ایران ای سرای امید» به قدری در عاطفه و ذهن مردم کشور ماندگار است که می توان آنها را بخشی از خاطره ی جمعی ایرانیان و فارسی زبانان دانست.

شعرهای ابتهاج که به‌عنوان ترانه در موسیقی خوانده شده‌اند

ترانه های سایه

ابتهاج تنها شاعر معاصر است که در ایام حیات، شاهد بوده چنین قطعه از سروده هایش تبدیل به ترانه و آواز و سرود شده. نامدارترین خوانندگان ایران شعر او را دستمایه خود قرار داده و زیباترین آلبوم های موسیقی را به دوست داران فرهنگ و هنر تقدیم نموده اند. از جمله خوانندگانی چون: «محمدرضا شجریان، احمد ظاهر، شهرام ناظری، محمد اصفهانی، حسین قوامی و علیرضا افتخاری»

ابتهاج از دوران جوانی دستی بر موسیقی داشت و تسلطش بر گام ها و مقام های موسیقی به قدری حرفه‌ای بود که بر شعرش نیز اثر گذاشت و آهنگی دلنواز و بسیار لطیف بر زیر و زبر کلمات و مصراع های شعر خلق نمود.

حتما بخوانید:  آیا ماورالطبیعه از نوع سیاهش حقیقت دارد؟

او، بعد از حادثه‌ی خونین میدان ژاله، به همراه محمدرضا لطفی و شجریان از اداره‌ی رادیو استعفا داد تا مخالفت خود را ابراز نموده باشد. پس از انقلاب، بر اثر مراوداتی که از قدیم با فعالان حزب توده داشت، در سال ۱۳۶۲ دستگیر و به زندان اوین منتقل شد. در آن ایام، دوست قدیمی و صمیمی اش شهریار دست به کار شد و برای خلاص کردن او از محبس از روشی شاعرانه استفاده کرد.
نامه ای به رییس‌جمهور وقت نوشت با این مضمون :«سید بزرگوار ، آقای رییس‌جمهور، یکی از شاعران بی گناه و صافی دل، به کنج تاریک محبس افتاده و هر وقت به آسمان نگاه می کنم، فرشته ها را می بینم که از اندوه شاعر غصه دارند و بر فراز ابرها گریه می کنند.» این نامه ی زیبا و شاعرانه کارساز شد و ابتهاج که بیم آن بود به پنج یا شش سال زندان محکوم شود، به سرعت آزادی اش را بازیافت.

مهاجرت سایه به آلمان

سایه - هوشنگ ابتهاج

سال ۱۳۶۶، ابتهاج به دنبال همسر و فرزندانش راهی دیار غربت شد و در آلمان ماوی گزید. اما همیشه به ایران سفر می‌کرد و در آن اقامت پیوسته اش در ایران همچنان ادامه داشت و از سرودن شعر نیز هرگز فارغ نشد تا اینکه در مرداد ماه سال ۱۴۰۱، چشم از جهان فرو بست.

تخلص شعری او «سایه» بود. چه عنوان به جا و شایسته ای برای مردی که همواره بدون جنجال و خودنمایی در متن تحولات و ادوار سیاسی حضور داشت، اما هرگز هوس تبلیغ خود و عرض اندام و شهرت طلبی در سر نپروراند. امروز، مردی از میان ما رفت که بی شک نمونه و همتایش دیگر وجود ندارد و باید سالها و دهه ها انتظار کشید تا صاحب چنین قریحه ای در میان اهل قلم ظاهر شود.
مردی که تاریخ معاصر ایران را از اشغال متفقین، حوداث ملی شدن نفت، ۲۸ مرداد و ماجراهای حکومت نظامی، انقلاب اسلامی، کشمکش های سیاسی بعد از آن، جنگ تحمیلی با عراق و فراز و فرودهای سیاسی دیگر را از نزدیک دیده و با بسیاری از آنان مستقیم درگیر شده بود. در کمال تواضع و فروتنی خود را سایه می نامید اما به خاطر عقاید سیاسی اش تا تاریکی محبس نیز تجربه اندوخته بود. شعرش آمیزه ای بود از شعر حافظ و شعر اخوان. می توان او را ادامه ی شکوهمند شعر قدیم ایران دانست. اما بسیار بی تکلف، ساده، عاطفی و به شدت انسانی. ممکن نیست شعر ارغوان او را بشنویم و خیالات دور و لطیف ذهن و قلبمان را تسخیر نکند.

روحش شاد.

منابع :

کتاب پیر پرنیان اندیش

مقالات آقایان : افشین علا، اسماعیل آذر، کامران شرفشاهی، مصطفی محدثی خراسانی، حمیدرضا شکارسری.

این مطلب را با دیگران به اشتراک بگذارید
نظر خود را بنویسید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها