سریال های مناسبتی، آنها که برای ایام نوروز، ماه رمضان یا مقطع خاصی از سال تولید می شوند، نه همه، اما بیشترینهی شان سرهم بندی شدی، دارای داستانی ضعیف و پیرنگ از هم گسیختهای هستند که به مدد بازیگران مشهور و رنگ و لعاب ظاهری خود را به جلو می کشانند. اگر مایه ی طنز و فکاهی داشته باشند که دیگر واویلاست، شوخی های خنک، داستان های آبکی و ضعف منطق حوادث، سریالی غیرقابل تحمل می سازد که بیشتر ما بعد از دیدن یکی و دو قسمت، کانال را عوض می کنیم و عطای صدا و سیما را به خودش میبخشیم. اما در این میانه اتفاقات خوب هم می افتد، که نمونهی بارز آن سریال نون خ است. دستپخت بازیگر باسابقه و کارگردان جوان تلویزیون و سینمای ایران، سعید آقاخانی. نون خ، کار موفقی است، اجزای جفت و جوری دارد، شوخی هایش دلنشین، مودبانه و هوشمندانه طراحی شده و روند داستان کاملا گیرا و قابل فهم است. از توانمندی و موفقیت فنی سریال بگذریم، نکتهی دیگری نون خ را به سطحی بالاتر از روش معمول ارتقاء داده که قابل بحث است. سعید آقاخانی، هنرمند کردستانی ما، دوربینش را بر خلاف روش ها و کلیشه های معمول به جایی برده که پیشتر امتحان نشده و نادیده انگاشته شده بود. فیلم سازی در ایران، چند کلیشهی جغرافیایی ثابت دارد؛ تهران، که پایتخت است، شمال، که سرسبز و خاطره انگیز است و که گداری آبادان و اصفهان، که مشهور هستند و لهجه و رفتار شناخته شدهی مردمان بومی اش کار را برای عوامل راحت تر می کند. کمتر تهیه کننده و کارگردانی به خودش جرأت داده پا را از این کلیشه ها بیرون بگذارد. حرف مشترک همه هم این است؛ سرمایه ی مادی و معنوی ام را به خطر نمی اندازم، دوربینم را به جایی میبرم که همه میشناسند، جذابیت بصری دارد، آشناست، امکانات اقامتی موجود است و …
اما سعید آقاخانی به جایی رفت که چند میلیون هموطن شریف ما در آن استانها زندگی میکنند. پیش از آن، تنها خاطره ی بصری ما از مناطق کردنشین چه بود؟ جنگهای داخلی و ناآرامی های خونبار دهه ی شصت، قاچاق کالا و تراژدی کولبران و …؟! و دیگر هیچ. گویی هشتاد درصد جمعیت ایران و گستره ی وسیع این خاک، با تنوع گویش، طبیعت، آداب و رسوم و فرهنگ اقوام، به طور کامل نادیده انگاشته شده و یک هموطن اهل خراسان شمالی، سیستانی، زنجانی و بسیاری از مناطق دیگر کشور هرگز شهر خودش را و مردم و هم ولایتی های خود را به عنوان لوکیشن یک سریال و یا فیلم سینمایی نباید ببیند. نون خ، با شجاعت تمام، بدون ظاهر سازی بی مورد و پرداختن به قصهی تکراری ثروتمندان و ازدواج و طلاق و چندهمسره بودنها، لوکیشن سریالش را در روستایی دورافتاده و به غایت محروم برپا ساخت و اتفاقاً نتیجه و خروجی بسیار شیرینی هم به دست آورد. مردمان زحمتکش و ساده ای که هرگز دیده نشده اند، جغرافیای زیبا و گویش شیرینشان هیچوقت در قالب یک سریال از مهمترین شبکه های سیما منعکس نشده و به نوعی در سایه مانده اند.
حالا دیگر همهی ما خاطرهای جمعی از شوخیها، زرنگیها، سادگیها و کوششهای مردمی ساکن یک روستا، در مناطق کردنشین داریم. اتفاق مبارکی که دقیقا جزو رسالت های رسانهی ملی است و پیش از این کمتر به آن پرداخته شده. شناخت اقوام از یکدیگر و به دست آوردن خاطراتی مشترک حداقل تکلیفی است که فیلمسازی در تلویزیون بر عهده دارد و نون خ چقدر خوب از عهده ی این وظیفه برآمده.
به کار گیری بازیگران بومی، کسانی که هرگز در رویا هم تصور نمی کردند روزی از دریچهی تلویزیون ملی ایران دیده شوند، اهمیت کار آقاخانی را بیشتر کرده. در روند داستان، نه خبری از زرق و برق ساختگی است و نه دلسوزی های بی مزه و جملات شعار زده و کلیشه ای. همه چیز عادی و متعادل بر سر جای خود نشسته است. انتقاد از محرومیت آن مردم، در متن سریال به خوبی هویداست، اما هرگز تبدیل به آن و ناله نشده و شأن مردم آن سامان سر سوزنی پایین نیامده. سریال نون خ، یک تجربه ی قابل احترام و دوست داشتنی است، چرا که در تک تک اجزای تشکیل دهنده اش، بومی بودن داستان، حقیقی بودن متن و ایرانی بودن ساختار کاملا رعایت شده و برخلاف بسیاری از فیلم های این سالها که تنها بازتاب دهنده ی زندگی در طبقهی خاصی از مردم پایتخت است، نون خ برای همهی مردم ایران آشنا و صمیمی است. به سعید آقاخانی و گروه موفق و درخشان همراهش،بابت این شجاعت و داشتن ابتکار عمل خدا قوت می گویم.
مطلب پیشنهادی: شبکه فارسی 1 ، آشنایی که برای همیشه فراموش شد!