فهرست مطالب
احساسات حیوانات: سگی با حس کردن غریبه ای در نزدیکیاش پارس میکند. یگ گاو از روی رضایت درحالیکه نشخوار میکند، صدا درمیآورد.
مواردی که گفته شد، همان چیزهایی هستند که ممکن است فکر کنیم حیوانات در زمان انجام اعمالی خاص احساس میکنند. در واقع ما از تجربیات زیسته خود استفاده میکنیم و با تخیلات خودمان شکافها را پر میکنیم، تا حیواناتی که با آنها روبرو میشویم را بهتر درک و با آنها ارتباط برقرار کنیم.
اما جالب اینجاست که اغلب فرضیات ما اشتباه است! به عنوان مثال بازی اسبها را در نظر بگیرید. بسیاری از مردم تصور میکنند که این حیوانات عضلانی و باشکوه فقط برای سرگرمی در حال بازی و سروصدا هستند. اما در طبیعت، اسبهای بالغ به ندرت بازی میکنند! مارتین هاوسبرگر، دانشمند حیوانات در دانشگاه رن فرانسه، میگوید وقتی میبینیم آنها در اسارت بازی میکنند، لزوماً نشانه خوبی نیست.
هاوسبرگر که در مزرعه خود اسب پرورش میدهد، حدود سه دهه پیش، با مشاهده افرادی که اسب نگهداری اما نشانههای رفتار حیوانات را اشتباه ارزیابی میکردند، شروع به مطالعه در مورد اسبها کرد.
هاوسبرگر میگوید: اسبهای بالغی که بازی میکنند اغلب آنهایی هستند که مهار شدهاند. به نظر میرسد بازی استرس آنها را کم میکند. اما “حیواناتی که همیشه احساس خوبی دارند، برای رهایی از استرس، به بازی نیاز ندارند.”
جورجیا میسون، زیستشناس رفتاری و دانشمند رفاه حیوانات در کانادا توضیح میدهد: «در یکی دو دهه اخیر، مردم در مورد حالات عاطفی حیوانات، جسورتر و خلاقتر شدهاند. آنها در میان طیف گستردهای از حیوانات پاسخهای قابل تاملی پیدا میکنند.
مثلا مطالعات اخیر نشان میدهد که گرفتن موش از دمش باعث ناراحتی حیوان میشود. خرچنگ ممکن است اضطراب را تجربه کند، اختاپوسها و شاید ماهیها میتوانند درد را تجربه کنند.
حس اسب
برای مطالعه رفتار اسب، هاوسبرگر بر چگونگی بروز احساساتی مانند شادی یا غم در هر لحظه تمرکز نمیکند. او به تصویر عاطفی کلی اسب علاقهمند است.
برای تعیین میزان رضایت یک اسب از زندگی خود، افرادی که از اسب ها مراقبت میکنند معمولاً به مواردی مانند وضعیت گوش، وضعیت بدن و میزان توجه اسب به محیط خود نگاه میکنند. نشانگرهای خونی، نشانگرهای استرس مزمن و نشانههایی از سلامتی کلی مانند اشتها و سلامت سیستم ایمنی هم میتواند روشنکننده باشد.
اخیراً هاوسبرگر و همکارانش معیار دقیق و مستقیمتری را آزمایش کردند: امواج مغزی اسبها که با استفاده از الکتروانسفالوگرافی یا EEG جمعآوری میشوند.
در افراد، EEG میتواند به ارزیابی الگوهای خواب یا تشخیص بیماریهایی مانند صرع، سکته مغزی یا آسیب سر کمک کند و محققان حالا فکر میکنند انواع خاصی از امواج مغزی میتوانند افسردگی را نشان دهند. این روش در کلینیکها موثر بوده، اما هاوسبرگر میخواست این ابزار را به محیط میدانی ببرد.
او میگوید که تیم او یک دستگاه EEG ساده و قابل حمل درست کرده که ” خلاصهای از فعالیتهای مغز” را ارائه میدهد. پنج الکترود روی پیشانی اسب قرار داده میشود که به یک هدست سبک وزن متصل است.
محققان از این هدست EEG در بررسی 18 اسب برای 6 رصد 10 دقیقه ای استفاده کردند. نتایج، تصویری از زندگی مخفی اسبها را ارائه میدهد.
اسبهایی که با گله خود در فضای باز پرسه میزدند و به میل خود چرا میکردند، امواج مغزی بیشتری به نام امواج تتا داشتند که دامنه بالایی دارند و به آرامی حرکت میکنند. در انسان تصور میشود که امواج تتا منعکس کننده آرامش و رفاه هستند. در مقابل، حیواناتی که در غرفههای انفرادی با تماس کمی با اسبهای دیگر زندگی میکردند، امواج مغزی گامای بیشتری داشتند که سریعترین امواج مغزی بود. در افراد، امواج گاما با اضطراب و استرس همراه است.
تاریخ تکامل مشترک
برای بیشتر از دو هزار سال، متفکران غربی این تصور را که حیوانات احساسات را دارند، کاملاً رد کردند ولی چارلز داروین با نظریه ظرفیت تکاملی مشترک برای احساسات بین گونهها در کتاب خود در 1872، با عنوان بیان احساسات در انسان و حیوانات، این تفکر را رد کرد.
اما یک نظریه روانشناختی به نام رفتارگرایی، که در اوایل قرن بیستم مطرح شد، تحقیقات در مورد زندگی درونی حیوانات را برای چندین دهه به چالش کشید.
در دهه 1980، ماریان استمپ داوکینز، محقق رفاه حیوانات از دانشگاه آکسفورد، شروع به بررسی چگونگی تجربه حیوانات نسبت به جهان کرد.
رویکرد دیگر شامل بررسی احساسات حیوانات از دریچه روانشناسی انسان است. مایکل مندل، محقق رفاه حیوانات در دانشگاه بریستول در انگلستان، میگوید که جستجوی مشابه در نحوه پردازش تجربیات انسانها و سایر حیوانات منطقی است، زیرا مغز و رفتار ما منعکس کننده یک تاریخ تکاملی مشترک است. محققان به طور معمول ذهن و مغز جوندگان و سایر حیوانات از جمله مگس ها، ماهی ها و نخستی ها را بررسی میکنند تا داروهایی برای اختلالات روانی انسان مانند افسردگی و اضطراب تولید کنند.
جستجوی زندگی عاطفی
میسون معتقد است که بعضی از تجربیات حیوانات برای انسان غیرقابل درک است. او معتقد است که برای حیواناتی که گروهی زندگی میکنند مثل گوسفند، «منزوی شدن احتمالاً نوعی وحشت ایجاد میکند که انسان نمیتواند تصور کند. یا برای موجوداتی مثل کبوترهای خانگی که میتوانند میدانهای مغناطیسی را حس کنند، قرار گرفتن در یک میدان مغناطیسی قوی ممکن است بسیار ناراحتکننده باشد، به نحوی که ما اسمی برای آن نداریم. ”
اما بسیاری از احساسات دیگر را می توان با انسانها به اشتراک گذاشت. به عنوان مثال، مجموعه قابل توجهی از شواهد نشان میدهد که عوامل استرسزای زندگی در بند (مثل باغ وحشها) میتواند باعث افسردگی در حیوانات شوند. اما در مورد بیحوصلگی چطور؟
میسون و همکارانش استدلال کردند که یک حیوان افسرده علاقه خود را به محیط اطراف خود از دست میدهد، اما یک حیوان بیحوصله ممکن است به محرکهای منفی و مثبت کشیده شود، فقط برای اینکه از یکنواختی خلاص شود. این چیزی است که تحقیقات این گروه در سال 2012 نشان داد.
برن و همکارانش در فوریه 2020 گزارش دادند که زمان بازی اضافی برای حیوانات، تمایل آنها را از موارد منفی دور کرد.
شاید خواندن این مقاله نیز برای شما جذاب باشد: سرو 1400 ساله کاشمر
درد دو قسمت دارد!
درد هم توسط بسیاری از حیوانات تجربه میشود. متیو لیچ، دانشمند رفتاری و رفاهی از دانشگاه نیوکاسل در انگلستان، میگوید که درد دو جزء دارد. یک مولفه فیزیکی است، که صرفاً شامل فعال شدن گیرندههای حسی، شلیک سلولهای عصبی یا سایر ویژگیهای فیزیولوژیکی است – و حیوانات با یک واکنش غریزی به آن پاسخ میدهند.
مؤلفه دیگر عاطفی است که اندازهگیری آن دشوارتر است، زیرا در رفتارهای پیچیدهتر ظاهر میشود.
لیچ میگوید: حالات صورت روش مستقیمتری برای ارزیابی درد یا انواع دیگر ناراحتی در حیوانات است. تیم آزمایشگاهی او طیف وسیعی از نتایج را در بیش از ده گونه، از موش گرفته تا اسب، شناسایی کردهاند.
چهره حیوانات میتواند چیزی بیشتر از درد را نشان دهد. محققان با استفاده از الگوریتمهای هوش مصنوعی، طیف وسیعی از احساسات – لذت، انزجار، ترس – را شناسایی کردهاند. به گفته لیچ: «ما هنوز در مراحل ابتدایی درک حالات چهره هستیم.”
او ادامه میدهد: محققان اغلب میتوانند از رفتار حیوان استنباط کنند که آن حیوان درد دارد. اما انجام چنین استنباط هایی در مورد حیواناتی که بسیار متفاوت از ما هستند، چالش برانگیزتر است. به عنوان مثال اختاپوس ها را در نظر بگیرید. «مغز اختاپوس بسیار متفاوت از مغز انسان است». این فاصله تکاملی ممکن است به این معنی باشد که اختاپوسها به محرکها به طور متفاوتی پاسخ میدهند.
برای بررسی این سوال، رابین کروک، عصب شناس در دانشگاه ایالتی سانفرانسیسکو، آزمایشی کرد که نتیجه آن بیان کننده این بود که اختاپوسها ممکن است فقط جزء احساسی درد را تجربه کنند.
یک موضوع اخلاقی
با این حال، میسون خاطرنشان میکند، از دیدگاه اخلاقی و عملی، محتاط بودن و برخورد با اختاپوسها باید طوری باشد که انگار درد را احساس میکنند یعنی کاملا “عاقلانه و انسانی” باشد.
تحقیقات در این زمینه همچنان ادامه دارد. محققان در حال بررسی تمام نکات مربوط به زندگی درونی سختپوستان هستند.