چه کسی فرزند آدم و حوا ست؟

حدود ده دوازده سال پیش، تیم مدعی قهرمانی و ثروتمند ذوب آهن اصفهان ،یک بازیکن خارجی خرید که دورگه ی سیاه پوست و سفید پوست بود و اسم بامزه ای هم داشت:«محمد اسمیت». محمد اسمیت، مسلمان شده بود و تابعیت امارات متحده را داشت و چهار سال در کسوت فوتبالیست و مربی کودکان مدرسه ی فوتبال در امارات کار کرده بود. حضورش در ایران اما کوتاه مدت بود، نیم فصل نه چندان درخشان برای ذوب آهن بازی کرد، آسیب ورزشی دید و بند و بساطش را جمع کرد و به دبی برگشت. البته به خاطر آشناییش با فرهنگ شرقی (متولد فرانسه بود) در همان چند ماه حسابی با ایرانی ها جوشید و در مهمانی ها و مراسم و مصاحبه ها همه جا حاضر بود و خوب خودش را در دل میزبان جا کرده بود. در همان ایام یک مصاحبه از او خواندم که واقعا جالب توجه و تأمل برانگیز بود: فرزند آدم و حوا!

محمد اسمیت که بود؟

خبرنگار ورزشی به آپارتمان محمد رفته بود و یک مصاحبه ی مفصل گرفته بود و از خانواده و گذشته ی او پرسیده بود. محمد هم همانطور که روی کاناپه ی سفیدرنگ خانه اش لم داده بود، تعریف کرده بود؛ من بیست و هشت سال قبل، در یکی از شهرکهای اطراف پاریس متولد شدم(همان محلات حاشیه ای و فقیر پاریس) از پدری آمریکایی و مادری اهل ترینیداد.

بعد هم به امارات دعوت شدم و تصمیم گرفتم همانجا ماندگار بشوم و دین اسلام را هم پذیرفتم. اما پدربزرگ و مادربزرگ پدری ام، که هردو متولد جنوب آمریکا بودند، تباری مکزیکی، ایرلندی و آلمانی داشتند. مادرم هم که یک مهاجر ترینیدادی بود، خون سرخپوستی و همینطور اجدادی سیاهپوست و آفریقایی داشت. حتما از تبار همان بردگانی که در قرن نوزدهم برای کار در مزارع پنبه و نیشکر به آمریکای لاتین می آوردند. در حقیقت من به سه قاره ی دنیا و ده دوازده کشور نسب می برم.

فرزند جهان – فرزند آدم و حوا

خبرنگار ورزشی پرسیده بود: با همه ی اینها الان اهل امارات متحده به حساب می آیی؟

و محمد اسمیت(حتی اسم و فامیلش هم ترکیب متضاد شرق و غرب بود) لبخند زنان گفته بود: به هیچ وجه. من فرزند جهان هستم و پدر و مادرم آدم و حوا هستند.

جواب او، برای یک نشریه ی ورزشی بیش از حد فلسفی و عمیق به نظر می رسید. اما اشاره به حقیقتی داشت که اغلب آدم ها آگاهانه انکارش می کنند و یا ترجیح می دهند هرگز به آن فکر نکنند. ما انسانها، چقدر شبیه محمد اسمیت هستیم؟! در وجود هر کدام ما، ژن های چند صد قوم و قبیله پنهان شده؟ ممکن است ندانیم که مردم ایران، حامل ژن های نژاد عرب، فارس، کرد، مغول، ازبک، ترک و قفقازی هستند. با یک پوشش ظاهری که انسان گمان می کند اهل تهران، تبریز، ساری و یا آبادان است. حال آنکه با ریشه هایی بسیار طولانی به چهارگوشه ی عالم متصل می شود و در پیشینه هریک از ما صدها پدربزرگ و مادربزرگ با گویش ها، نژادها و دین و مذهب گوناگون وجود داشته اند.

مانند اسیران پرتغالی که شاه عباس از جزیره ی قشم به اصفهان آورد و یا مهاجران عرب که دسته دسته دسته در قرن هفتم میلادی به خراسان کوچیدند و هزاران سرباز مغول که در ایران متوطن شدند. یهودیانی که طی دوهزار سال گذشته اسلام آوردند و اسیران گرجی و غلامان تانزانیایی که به خانه های ایرانیان آورده و برای همیشه ساکن شدند. همه ی این نام ها و نژادها در موج خون یک ملت جاری و حل شدند و گمان برخی از ما این است که طی هشتاد نسل پی در پی متصل به آرین های مهاجر هستیم.توهم نژاد پاک، همان است که انسانها را با تعصباتی عمیق در برابر هم قرار می دهد. یکدیگر را بیگانه می پندارند و هر انسانی که متعلق به جامعه ای دیگر باشد را مثل یک آدم فضایی، غریبه، بیگانه و غیردوست به حساب می آورند.

همه ما بهم پیوند خورده‌ایم؟

در حقیقت، همه ی ما هشت میلیارد انسان، با مشترکات خونی بسیار زیاد به همدیگر پیوند خورده ایم. با هم نسبت داریم و مثل خانواده ای بزرگ، در اعماق تاریخ هر ملت و قبیله ای، با ملت و قوم دیگر، دارای یک نیاز مشترک و یک خویشاوندی دور است. نسلهایی که طی هزاره ها مدام به همدیگر تبدیل شده، زبان و رنگ و دین و آداب همدیگر را پذیرفته اند. مثل یک دریا تمامی قطرات پیوسته با هم مخلوط شده اند و تمامی خودخواهی ها، نزاع ها، تمسخرها و تحقیرها و جداسازی های گروه های انسانی، چیزی جز توهم نیست.

چرا که ما انسانها، همگی، فرزندان یک زوج باستانی هستیم. با گذشته ای همسان که در تمامی داستانها و کتابهای عهد عتیق آمده است. راستی، آخرین باری که یک انسان را به چشم بیگانه و غیرخویشاوند دیده ایم، کی بوده؟!

حتما بخوانید:  هر کدام از ما در کجای جهان ایستاده ایم؟

 

این مطلب را با دیگران به اشتراک بگذارید
نظر خود را بنویسید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها