ضرب المثل چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است، معنا و حکایت پشت آن

ضرب‌المثل «چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است» تأکید می‌کند که در کمک و بخشش، ابتدا باید نیازهای خانواده و نزدیکان را برطرف کرد و سپس به دیگران پرداخت. این عبارت نشان‌دهنده اهمیت اولویت‌بندی در انفاق و رسیدگی به نیازمندان است.

حکایت شکل‌گیری ضرب‌المثل چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است

در روزگاران گذشته، مرد تاجری در شهری زندگی می‌کرد که به سخاوت و خیرخواهی مشهور بود. او تصمیم گرفت برای رضای خدا، هر شب چراغ‌های مسجد محله را روشن کند تا نمازگزاران در تاریکی دچار مشکل نشوند. پس از مدتی، اوضاع مالی‌اش رو به وخامت گذاشت و خانواده‌اش در تنگنا قرار گرفتند.

یک شب، همسرش با ناراحتی به او گفت: «ما خودمان در خانه چراغ نداریم و در تاریکی شام می‌خوریم، اما تو هنوز به مسجد شمع می‌فرستی!»

تاجر که تا آن لحظه متوجه این موضوع نشده بود، تصمیم گرفت ابتدا مشکلات خانواده‌اش را برطرف کند و سپس در حد توان به امور خیر بپردازد. وقتی این ماجرا در شهر پیچید، مردم گفتند: «چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است.»

این جمله به مرور زمان به ضرب‌المثل تبدیل شد و به یادگار ماند، تا یادآور شود که در کمک به دیگران، ابتدا باید نیازهای ضروری خود و خانواده را تأمین کرد.

حتما بخوانید:  سرو کاشمر که نماد ایران باستان بود چگونه قطع شد؟

داستان‌های کوتاه با کاربرد ضرب‌المثل «چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است»

ماجرای پدر فداکار و جشن مدرسه

آقای کریمی، مردی زحمتکش، همیشه کمک‌های مالی زیادی به مدرسه محلشان می‌کرد. وقتی مدیر مدرسه برای برگزاری جشن، از او خواست که کمک بیشتری کند، دخترش با ناراحتی گفت:
«بابا! من هنوز کیف و کفش درست‌وحسابی ندارم، اما تو برای مدرسه دیگران خرج می‌کنی؟!»
آقای کریمی لحظه‌ای به فکر فرو رفت و با شرمندگی لبخند زد. از آن روز تصمیم گرفت ابتدا به نیازهای خانواده‌اش برسد و بعد در کار خیر شرکت کند.

داستان دوست دست و دل‌باز

فرهاد همیشه وقتی با دوستانش به کافه می‌رفت، صورتحساب را خودش پرداخت می‌کرد، اما وقتی مادرش از او خواست که برای خانه میوه بخرد، گفت:
«پول ندارم!»
مادرش لبخندی زد و گفت: «پسرم! چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است.»
فرهاد کمی فکر کرد و فهمید که بیش از حد به بیرون از خانه توجه کرده و باید در خرج‌هایش تعادل ایجاد کند.

قصه کارمند مهربان

لیلا در محل کارش همیشه برای همکارانش هدیه می‌گرفت و در تمام مراسم‌ها شرکت می‌کرد، اما وقتی مادرش از او خواست یک روسری نو برایش بخرد، گفت: «ماه آخر است، پولم تمام شده!»
مادرش با لبخند سری تکان داد و گفت: «دخترم! چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است.»
لیلا تازه متوجه شد که چقدر در اولویت‌بندی خرج‌هایش اشتباه کرده است.

حکایت مرد خیر و خانه خودش

آقای رضایی همیشه به خیریه کمک می‌کرد، اما خانه خودش نیاز به تعمیر داشت. روزی وقتی باران از سقف چکه کرد، همسرش گفت:
«همیشه به فکر دیگرانی، اما خانه‌ی خودمان دارد خراب می‌شود! چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است.»
او که تا آن لحظه به این موضوع فکر نکرده بود، فهمید که باید ابتدا سقف خانه خودشان را تعمیر کند و بعد در کار خیر سهیم باشد.

حتما بخوانید:  ضرب المثل کوه به کوه نمیرسد ولی آدم به آدم می رسد و حکایت شکل گیری آن

فال حافظ با تفسیر کامل

فعال
Author: فعال

این مطلب را با دیگران به اشتراک بگذارید
نظر خود را بنویسید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها