تاریخ ایران قسمت دهم – خیزش ایرانیان برای استقلال

خیزش ایرانیان جهت کسب استقلال

دو نقطه جغرافیایی در پهنه ی وسیع خاک ایران، نقشی مشترک و تاریخی و موازی جهت کسب استقلال مجدد به راه انداختند. اولین بخش ناحیه‌ی باریک و طولانی مابین رشته کوه البرز و دریای مازندران بود که به نواحی مشخصی چون جرجان، طبرستان و دیلمان تقسیم شده بود. ساکنان این ناحیه به پشتگرمی کوهستان البرز که چون دژی خلل ناپذیر زادگاهشان را احاطه نموده بود و جنگلهای انبوه، باتلاقها، دریاچه ها و موانع طبیعی بسیار، به مقاومت طولانی و خونینی علیه سپاهیان مسلمان عرب دست زدند. این مقاومت به چالشی امنیتی و نظامی در برابر خلفای اموی و عباسی تبدیل شد و زمینه ی ظهور حکومتهایی مستقل و ایرانی را به وجود آورد. انقلابات ناحیه شمال ایران را در فصول بعد بررسی خواهیم نمود.

انقلاب طبرستان علیه حکومت عباسی

خراسان دیگر ایالتی بود که محیط مستعدی برای ایرانیان ناراضی و استقلال جویان فراهم آورد و سرانجام در ابتدای قرن سوم موفق به کوتاه کردن حاکمیت استعماری بغداد از نواحی شرقی ایران گردید. خراسان، به دلیل دور بودن جغرافیایی از مرکز خلافت و پرهزینه بودن کنترل نظامی و لشکرکشی به آن نواحی، محیطی مناسب جهت پرورش مخالفان عرب پدید آورده بود. اما زمینه ی مناسب جهت علنی کردن این استقلال خواهی توسط حکومت بنی عباس فراهم آمد، بدین ترتیب که؛ پس از مرگ هارون الرشید، خلیفه ی نامدار و نیرومند عباسی، که خلافت عربی را به اوج ثروت و وسعت قلمرو خود رسانیده بود، میان دو جانشینش «امین» و «مامون» اختلافی عمیق بروز کرد و خاندان بنی عباس نیز بر مأمون شوریدند. چراکه مأمون مادری ایرانی داشت و خود نیز در خراسان مستقر شده بود و طایفه ی قریش چنین می پنداشتند که این خلیفه زاده بیش از حد با موالیان ایرانی حشر و نشر دارد و حتی شهر دارلسلام بغداد را رها نموده و در مرو سکنی گزیده است. امین پسر «زبیده» ملکه مشهور عرب بود و مأمون ایرانی زاده و ساکن ایران، حتی اعراب این شایعه را شنیده بودند که مأمون در صورت دستیابی به خلافت، دارالخلافه را به شهر مادری اش، مرو، خواهد برد و بغداد تحت امر خراسان قرار خواهد گرفت. فتنه ای بزرگ تولید شد و عنصر اصیل عربی که امین نماینده اش بود و قبایل اصیل عرب و سنی های متعصب و قدرتمند پشتیبانش بودند به جنگ عنصر ایرانی خلافت، که مأمون نماینده اش بود و ایرانیان احاطه اش نموده بودند رفت. مأمون در خراسان تنها نبود، وزیری باهوش و کاردان به نام «فضل بن سهل» داشت و سرداری دلاور و شجاع با نام «طاهر». ایرانیان از دو جهت علیه خاندان عباسی بغداد شوریدند و همه ی توانشان را برای پیروزی مأمون به کار بستند. اول اینکه از حاکمان بغدادنشین چه ظلم ها و چه تحقیرها ندیده بودند و حکومت استعماری بغداد چه غارت ها از ثروت ایشان نکرده بود، دوم آنکه ایرانیان، حتی آنان که به لحاظ مذهبی اهل سنت و جماعت بودند، به خاندان علی بن ابی طالب، داماد و برادر پیامبر مهر می ورزیدند و در تمام خانه های ایرانیان،فرزندان را با نام خاندان بنی هاشم نام گذاری می کردند و سیاست بی رحمانه‌ی بنی عباس علیه نوادگان علی بن ابی طالب چنان ایرانیان را در خشم و نفرت فرو برده بود که فرصت به دست آمده برای انتقام را از کف ندادند. با رهبری و مدیریت وزیر فضل بن سهل، پنجاه هزار سرباز مسلح حرکت کرد و در نزدیکی تهران امروزی با سپاه امین که از بغداد آمده بود و سرداران نامی عرب بر آن فرمان می راندند مواجه شد. فرمانده سپاه خراسان طاهر ذوالیمینین (گویا طاهر با دو دست شمشیر می زد و به ذولیمینین یعنی دو دست شهرت داشت) شکست سختی بر سپاه بغداد وارد آورد. سپس به غرب حرکت کرد و تا خوزستان پیش رفت. بعد از آن از طریق جلگه دجله تا بغداد پیش رفت و شهر بعد از محاصره ای طولانی و جنگهایی سخت تسلیم شد و طاهر وارد دارالخلافه گردید. امین فرار نموده و در خانه ای پنهان شده بود. به سرعت دستگیر و محبوس شد، اما طاهر بعد از سه روز فرزند هارون الرشید را احضار نمود و امر داد سرش را از تن جدا کنند. سر امین، به دست افسری راهی خراسان شد و به رویت مأمون رسید. مأمون در همان دم دستور داد مقدمات بر تخت نشستن خلافت را مهیا کنند و در سال ۱۹۸هجری خود را خلیفه خواند اما همچنان در مرو سکونت داشت. از سوی دیگر به او گزارش دادند که عباسیان و اعراب متعصب هنوز از او نفرت دارند و وی را متهم به حمایت از بنی هاشم و پر و بال دادن به ایرانیان می کنند. مأمون پیش از حرکت به طرف بغداد مرتکب دو جنایت هولناک شد. اول اینکه امام هشتم شیعیان را که خود از مدینه به مرو فراخوانده بود، مسموم نمود و دستور داد همه‌ی برادران و برادرزادگان او را تحت تعقیب قرار داده و به قتل رسانند. بعد از آن حکم قتل فضل بن سهل، وزیر ایرانی کاردان و دانشمندش که مهمترین نقش را در پیروزی او بازی کرده بود، صادر نمود. فضل را در حمام به قتل رساندند.

حتما بخوانید:  بهترین رمان‌های ایرانی: 20 رمان برتر فارسی که باید بخوانید!

مامون عباسی

مأمون در سال ۲۰۳ وارد بغداد شد و حکم شحنگی طاهر بر بغداد را تصدیق نمود. اما اشکالی در کار وجود داشت که مأمون و سردارش طاهر را دچار آزردگی خاطر و وحشت نموده بود. طاهر برادر مأمون را کشته بود و مردی قدرتمند و نام آور بود و دیدارهای هر روزه این دو، تحت تاثیر این ماجرا سنگین و پرفشار شده بود. در ماه شوال ۲۰۵ ، مأمون برای دور کردن طاهر از بغداد، با عنوان ظاهری تمجید از زحمات و خدمات او، حکمی صادر کرد که طاهر را به استانداری خراسان منصوب می نمود. طاهر هم که در دل نگران بود دچار عقوبت ابومسلم خراسانی گردد، با رضایت تمام حکم را دریافت نمود و همراه با یک هزار نفر از افسران و سربازان ایرانی اش رو به شرق گذارد.

طاهر، یک سال بعد از استقرار در خراسان و محکم شدن جایگاهش، نام خلیفه عباسی را از خطبه انداخت و سیدی از فرزندان امام موسی کاظم را به عنوان خلیفه دینی حکومتش تعیین نمود. به این ترتیب، اولین حکومت مستقل ایرانی در اقصای مشرق ایران تشکیل شد و با نام موسس آن، طاهریان نامیده شد.

طاهریان خاندانی ایرانی الاصل بودند که زادگاه اجدادی شان در پوشنگ هرات واقع بود و ادعا داشتند از نسل «رستم» پهلوان بزرگ و باستانی ایران هستند. مدت امارت طاهر طولانی نبود، در همان شبی که نام خلیفه ی عباسی را از خطبه انداخت، دچار تب و درد شد و صبح هنگام جان به جان آفرین تسلیم نمود. برخی گفته اند جاسوسان مأمون که در دستگاه طاهر نفوذ داشتند، در خوراک وی زهر ریختند و از روش قدیمی مأمون برای کشتن مخالفان بهره بردند، اما حقیقت امر بر مورخین پوشیده است.بعد از مرگ طاهر، پسرش طلحه که حکمران سیستان بود به خراسان آمد و بر جای پدر نشست. در آن مقطع، خوارج در سیستان قدرت داشتند و طلحه که چون پدر اهل رزم و لشکر بود، ایشان را سرکوب نمود.

حتما بخوانید:  آرسن میناسیان مشهور به مسیح گیلان

مشخصات کلی طاهریان

طاهریان هرچند نام اولین امارت ایرانی را بر خود دارند، اما هرگز داعیه حیات بخشیدن به ایران باستان را نداشتند و به قلمرو خود که سیستان و خراسان و گرگان بود، رضایت داشتند.از نظر فرهنگی نیز به دین اسلام و فرهنگ و زبان عربی تعلق خاطر داشتند و در جهت رشد و شکوفایی زبان فارسی اقدام مهمی انجام ندادند. مناسبات این خاندان با خاندان خلیفه از عهد مأمون نزدیک و تنگاتنگ بوده و به مدت چهار دهه عنوان صاحب شرطه ی بغداد (رئیس پلیس) در این خانواده بود. حتی همکاری آنان با خلیفه ی عباسی نیز قطع نشد و زمانی که «مازیار» یک پهلوان ایرانی در طبرستان علیه خلافت بغداد جنگی خونین به راه انداخت، معتصم، جانشین و فرزند مامون، عبدالله بن طاهر را مأمور سرکوبی مازیار نمود و عبدالله از نیشابور لشکر بزرگی بسیج نمود و به طبرستان رفت و پس از جنگهای بسیار مازیار را دستگیر نموده در غل و زنجیر راهی بغداد نمود. حکومت در این خانواده به پنج تن رسید و مدت امارت ایشان پنجاه و سه سال بود.سرانجام محمد طاهری آخرین امیر طاهری، میان دو رقیب نیرومند گرفتار شد، از طرف طبرستان داعی کبیر، حسن زید علوی بر او شورید و از طرف سیستان یعقوب لیث صفاری علیه حکومت او سر به طغیان برداشت. با شکست کامل طاهریان در طبرستان، یعقوب نیز تا خراسان پیشروی کرد و با دستگیری و حبس محمدطاهری در سال ۲۵۹ پرونده ی اولین حکومت ایرانی و نیمه مستقل درهم پیچیده شد. با فرا رسیدن نیمه ی قرن سوم هجری و ضعیف شدن حکومت بغداد، دوران جدیدی برای ایرانیان آغاز گشت. دورانی که سکوت و اطاعت نسبت به اعراب پایان یافته تلقی می شد و سرداران قوی پنجه ی ایرانی یکی پس از دیگری ظاهر می شدند و خواب خلفای بغداد را می آشفتند.

حتما بخوانید:  هیچ دیداری در جهان تصادفی نیست

منبع : تاریخ تمدن ایران

حسن پیرنیا (مشیرالدوله)

این مطلب را با دیگران به اشتراک بگذارید
نظر خود را بنویسید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها