در این مطلب به معرفی کتاب انسان در جست وجوی معنا پرداختهایم.
دکتر فرانکل، روانپزشک و نویسنده، گاهی از بیمارانی که از دردها و اضطرابها رنج میبرند و شکوه میکنند، میپرسد:
«چرا خودکشی نمیکنید؟»
پاسخ بیمار، خط اصلی روان درمانی را بر دکتر آشکار می کرد.
در زندگی هرکسی چیزی وجود دارد، یک عشق پایدار، یک دلبستگی شغلی ارزشمند، استعدادی که شاید روزی شکوفا شود، حتی خاطراتی قدیمی که پرداختن به آنها به فرد آرامش می دهد. این رشته های ظریف در زندگی فروپاشیده ی یک شخص، به شکل انگاره ای استوار، از معنا و مسئولیت و هدف و مبارزه طلبی، «لوگوتراپی» نامیده می شود، که تعبیر دکتر فرانکل از تحلیل اگزیستانسیالیستی نوین (هستی درمانی) است.
در این کتاب، دکتر فرانکل تجربه ای را که منجر به کشف «لوگوتراپی» شد توضیح می دهد. او چندین سال در اردوگاه اجباری دوران جنگ جهانی، در حکومت نازی ها، اسیر بود. طی دو سال اول اسارت، همسر و پدر و مادرش بر اثر گرسنگی، سرما و فشارهای جسمی و روحی در اردوگاه بیمار شده و مردند. حداقل ده نفر از دوستان صمیمی و بستگانش نیز رهسپار کوره ی آدم سوزی گشتند. فرانکل مانده بود، با تنی برهنه، خانواده ای کشته شده، اموال مصادره شده و غرور و شخصیتی که عملا وجود نداشت، چرا که او نه یک انسان، بلکه یک شماره بود، او تبدیل شده بود به شماره (۴۶۵۲۸۷) و هر آن ممکن بود این شماره فراخوانده شود برای رفتن به درون کوره و خاکستر شدن. یا از سو تغذیه ، سرما، یک ضربه ی بیش از حد محکم قنداق تفنگ، تیفوس، طاعون و هرچیز دیگری بمیرد.
اما او آنقدر زنده ماند تا سال ۱۹۴۶ را به چشم دید. و روزی که یک گروهبان سیاه پوست و گردن کلفت آمریکایی، در حالیکه از بوی بد محیط چهره اش جمع شده بود و به حالتی عصبی آدامس می جوید، در سلول آنها را باز کرد و گفت : بیایید بیرون، جنگ تمام شد، زبان من را می فهمید؟!
ویکتور از کلبهی چوبی نمورش بیرون آمده بود، با تنی لاغر و نزار و لباسی راه راه و به شدت کهنه و کثیف. آن روز آسمان آبی بود و درهای آهنین اردوگاه چهارتاق باز مانده بود. یک سرباز جوان که به بازویش پارچهای با آرم صلیب سرخ بسته بود، به او نزدیک شده بود و به آلمانی بد لهجهای گفته بود: آقا، مایلید یک ساندویچ به شما بدهم یا منتظر میمانید ده دقیقهی دیگر سوپ گرم بخورید؟
تمام شد. او آزاد شده بود و بعد از شش سال یک نفر او را آقا خطاب میکرد! حتی می پرسید که میل دارد چه بخورد! او به دنیای آزادی و حق انتخاب بازگشته بود.
اما چه چیز او را زنده نگه داشت؟ در جهانی برزخی و به شدت بی رحم، که امید داشتن مثل حماقت به نظر میرسید. دکتر فرانکل، در کتاب خاطراتش از راز این موفقیت و غلبه بر آن همه ترس، رنج و خشونت دائمی صحبت می کند و مخاطب را آگاه می سازد که داشتن اهدافی مهم (ولو بسیار شخصی) می تواند سرسختی مبارزه و قدرت پیشروی را برای انسان فراهم آورد.
آوازهی نظریات علمی دکتر فرانکل که در مقام استادی دانشگاه طب وین قرار گرفت، در همهی اجتماعات علمی و پزشکی جهان پیچید و بسیاری از روانشناسان از کلینیک او و روش لوگوتراپی ابداعیاش استفاده نموده و در جهت درمان بیماران بهره بردند.
کتاب «انسان در جستجوی معنا» به زبانهای گوناگون ترجمه شده و میلیونها نسخه از آن در کتابخانههای شخصی و عمومی چهارگوشهی دنیا قرار دارد. امروزه، اغلب روانشناسان و مشاوران این کتاب را در گروه کتابهای امیدبخش طبقهبندی نموده و به مراجعان توصیه مینمایند.
انسان در جستجوی معنا
دکتر ویکتور فرانما