داستان مهاجرت ایرانیان به قفقاز در قرن نوزدهم

قفقاز مقصد ایرانیان در قرن نوزدهم

در قرن نوزدهم میلادی، مردم ایران به دلایل مختلف دست به مهاجرت‌های وسیعی زدند که در چند دسته‌ی کلی تقسیم بندی می شوند:

  • افرادی که مرتکب جرم و جنایتی شده و تحت تعقیب قضایی قرار داشتند.
  • کسانی که بدهکار بودند و عاجز از پرداخت دیون خود. برخی از این افراد به زمین‌داران، نزول‌خواران و شاهزادگان بدهکار بودند و بعضی دیگر بر اثر حوادث جاری آن روزگار دچار ورشکستگی و افلاس مالی شده و چاره ای جز فرار نداشتند.
  • گروه سوم برای تحصیل علم (عمدتا علوم دینی) هجرت می‌نمودند و برخی از این افراد پس از پایان تحصیلات در همان شهر محل تحصیل متوطن می شدند.
  • چهارمین دسته از مهاجران با انگیزه‌های اقتصادی و اجتماعی اقدام به سفر می‌نمودند. اقلیت کوچکی از ایشان تجاری بودند که در شهرهای پر رونق ممالک همسایه مستقر می‌شدند و عمده‌ی این جمعیت، مردانی بودند که به قصد کسب معاش و رهایی از فقر مزمن طبقاتی هجرت می‌نمودند.

 

مقصد این مسافران، همانند الگوی دوهزار سال گذشته کشورهای واقع در شرق و غرب ایران بود. هندوستان در شرق و قلمرو عثمانی در غرب، همواره در طی قرن‌ها پذیرای خیل مهاجران ایرانی بوده، چنانکه بسیاری از شهرها در شمال هند و یا جنوب بین النهرین فضایی نیمه ایرانی داشت. اما در نیمه ی دوم قرن نوزدهم میلادی، دروازه‌ای در شمال ایران گشوده شد که کاملآ بدیع بود و ایرانیان هرگز در آن جهت مهاجرت ننموده بودند. این روزنه‌ی جدید قلمرو تزارها در همسایگی مرزهای شمالی ایران بود: مهاجرت ایرانیان به قفقاز!

کشف منابع عظیم نفت در باکو

با کشف منابع عظیم نفت در اطراف باکو و شبه جزیره آبشوران سرمایه‌گذاری‌های بومی و اروپایی فراوانی جهت استخراج و پالایش نفت به این شهر ساحلی سرازیر شد. جمعیت باکو رو به فزونی رفت و شهر بافت و ساختاری نیمه اروپایی پیدا کرد و صنعت نفت آنچنان رونقی یافت که محصول حاصل شده از آن به چهارگوشه‌ی عالم صادر شد و در سال ۱۹۰۰ میلادی مشهور شد که هر چراغی که در جهان می سوزد، از نفت چاههای باکو روشن است.

این رونق اقتصادی انفجارگونه، به هزاران کارگر ساده نیاز داشت که با کمترین دستمزد کاری سخت و توان فرسا را پیش برند. در مجاورت قفقاز و جنوب رودخانه ی ارس، ایران قاجاری واقع بود که خیلی زود تبدیل به منبع اصلی تأمین این نیروی کار فزاینده گردید. ایران قاجاری، با اقتصادی شبانی و به شدت راکد لبریز بود از دست های بیکار و شکم های گرسنه که می توانست برای کارفرمایان قفقاز گنجی سهل الوصول تلقی شود. از سالهای ۱۲۵۰ هجری خورشیدی، سیل مردان جوان و بی زمین از روستاها و شهرهای ایران (عمدتا آذربایجان) عازم قفقاز گردید. این مهاجران با دستمزدی بسیار کمتر از استاندارد محلی در معادن نفت باکو، پالایشگاه و امور ساختمان سازی مشغول به کار شدند و برخی از آنان در سفری کوتاه به خانه بازگشته و پس از ازدواج تازه عروس خود را نیز به باکو می بردند. به این ترتیب محله هایی ایرانی نشین تشکیل شد و کودکانی در این خانواده های مهاجر متولد شد که طبقه ای جدید در این شهر تشکیل می دادند. منابع آماری تعداد کارگران ایرانی مستقر در باکو را در دهه ی اول قرن بیستم تا بیست هزار نفر تخمین زده اند. با توجه به اینکه بسیاری از این کارگران مهاجر، همسر و فرزندانی نیز با خود آورده بودند می توان حدس زد قریب به یک سوم جمعیت باکو، متعلق به این مهاجران بوده است.

وضعیت زندگی مهاجران ایرانی در قفقاز

در سفرنامه‌ها و گزارشاتی که سیاحان و مقامات کنسولی ایران از وضعیت اجتماعی مهاجران ایرانی ثبت نموده‌اند، پی به شرایط غم انگیز و حتی غیرانسانی تحمیل شده بر آنها می‌بریم. کارگران مهاجر، در محلاتی حاشیه‌ای با مصالح و عناصری سرهم‌بندی شده، شبیه آلونک زندگی می‌کرده‌اند که فاقد ابتدایی ترین شرایط بهداشتی و امنیتی بوده. امکان تحصیل در مدارس و درمان در بیمارستانهای باکو برای این خانواده ها وجود نداشته و تنها وجه زندگی آنها کار ارزان و سخت بوده و بس. کنسولگری های ایران در باکو، تفلیس، ایروان و سایر شهرهای قفقاز نه تنها هیچ حمایتی از حقوق اتباع ایرانی ساکن در آن منطقه نمی کرده اند، بلکه در مواقع خاص، مثل اوقات تمدید گذرنامه و یا وقوع مشکلات حقوقی و یا مرگ یکی از این مهاجران، با سندسازی، اخاذی و روش های غیرانسانی منافع نامشروع کسب می نمودند و کارفرمایان قفقازی و مقامات محلی نیز دانسته بودند که این مهاجران در برابر هر بلایی ناایمن هستند و می‌توانند به هر شکل از آنها کار بکشند و حقوق انسانی شان را لگدمال کنند.

اما با همه‌ی این مصائب، سیل کارگران مهاجر که با چند سکه در جیب و چند نان در بغچه، از رودخانه‌ی ارس می‌گذشتند همچنان ادامه داشت. در این هجرت، حداقل این امکان برای مردان بی زمین فراهم می شد که شغلی داشته باشند و دستمزدی بالاتر از آنچه در کشور محنت‌زده‌ی خودشان می گرفتند، به چنگ آورند. پول‌ها، که معمولا ناچیز هم بود، توسط مسافران و یا صرافی‌ها به ایران منتقل می شد و برای مدتی خانواده‌ی کارگر مهاجر می توانست از یک عایدی اندک، اما دائمی برخوردار شود.

مسدود شدن راه مهاجرت

این شرایط حتی در سالهای پر آشوب جنگ اول جهانی نیز همچنان برقرار بود و دهها هزار کارگر مهاجر از استانهای شمالغرب ایران به امید یافتن کاری پردرآمد عازم روسیه شدند. با این تفاوت که کارفرمایان روس کارگران مهاجر را سوار بر قطارهای نظامی نموده و به جبهه‌ی لهستان فرستادند تا برای سربازان کانال حفر کنند و سنگر بسازند. هزاران نفر از این مهاجران زیر گلوله باران توپ‌های ژرمنی کشته شدند و هرگز به وطن بازنگشتند. تا سال ۱۹۱۷ از راه رسید و در اکتبر سرد آن سال، انقلاب بولشویکی خاندان رومانوف را از تخت به زیر کشید و طی سه سال جنگ داخلی حاکمیت شوروی را بر روسیه، آسیای مرکزی و قفقاز استحکام بخشید. حالا نوبت اخراج مهاجران ایرانی بود.

شوروی در پس پرده‌ی آهنین، علاقه‌ای به تردد و حضور مردم مهاجر نداشت و ایرانیانی که چند دهه با مشقت بسیار در باکو و دیگر شهرهای قفقاز زندگی کرده بودند، مجبور به بازگشت شدند. همزمان با این تحولات در قفقاز، ایران وارد دورانی از ثبات سیاسی و اجتماعی شد که به مدت نیم قرن ایرانیان در چهارچوب مرزهای خود زیستند و به جز مواردی انگشت شمار، کسی جلای وطن نکرد تا اینکه عصر مهاجرت‌های بزرگ فرا رسید و در بخش آینده از آن سخن خواهیم گفت.

 

منابع

سفرنامه ابراهیم بیک /

گزارشات سیاحان ایرانی/

گزارشات مقامات دولتی ایران در سفر به قفقاز و روسیه

حتما بخوانید:  کشف آمریکا، بزرگترین کشف جغرافیایی تاریخ بشر
این مطلب را با دیگران به اشتراک بگذارید
نظر خود را بنویسید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها