تاریخ ایران – فصل هشتم «انحطاط تدریجی و فروپاشی ساسانیان»

درباره دوران اقتدار سلسله ساسانیان را در لینک درخشش امپراطوری ساسانیان می‌توانید بخوانید و در ادامه این مقاله به افول این امپراطوری و دلایل آن پرداخته شده است.

فروپاشی سلسله ساسانی از کجا شروع شد؟

خسروپرویز را می توان مهمترین عامل شدت بخشیدن به انحطاط و حرکت ساسانیان رو به افول دانست. پادشاهی که تمام مدت سلطنت خود را به جنگهای بی امان با امپراطوری روم گذراند و با رفتار خشن و نابخردانه خود سبب نفرت سرداران بزرگ گردید. خسرو، پس از اعدام تعدادی از افسران ارشد به دلیل شکست در جنگ، شاهین سردار نامدار ایران را بکشت و به جسدش توهین کرد و بدتر از همه آنکه دستور اعدام پادشاه حیره به دلیل امتناع وی از دادن دخترش به پادشاه ایران را صادر نمود. حیره،پادشاهی کوچکی بود در مرز ایران و عربستان که قرن‌ها حدفاصل اعراب بیابان‌گرد و مملکت ایران محسوب می شد. نابودی این کشور کوچک و دست نشانده ی ایران، دیوار مستحکم برابر اعراب را برداشت و راه نفوذ را گشود. خسروپرویز در کودتایی خلع شد و پسرش با نام قباد دوم بر تخت نشست. ابتدا خوش رفتاری پیشه کرد. صلیب مقدس عیسی مسیح را که ارتش ایران از بیت المقدس به غنیمت گرفته و به تیسفون آورده بود، به روم بازپس داد و در شهرهای رومی جشن و پایکوبی برپا شد و مناسبات دو کشور اصلاح گردید. اما قباد نیز فرزند آن پدر ناسپاس و بی رحم بود، حکم به کشتار شاهزادگان داد و سرانجام در سومین سال سلطنت در وبایی عام، بیمار شد و مرد. او چنان کشتار کرده بود که شاهزاده ای برای جانشینی نیافتند، بوراندخت (دختر موطلایی) از دختران خسروپرویز به عنوان ملکه بر تخت نشست و کوشید کشور آشوب زده را سامان دهد. اما شورش ها و مشکلات داخلی بیش از آن بود که یک دختر بی تجربه از پس مهار آن برآید. از آن سو، اعراب که برای زنان شأن و منزلتی قائل نبودند، دانستند که بر تخت شاهان ایران یک زن نشسته و جرأت یافتند بخت خود را در حمله به نواحی مرزی در بین النهرین بیازمایند. بوراندخت دوسال بعد استعفا داد و خواهرش آذرمیدخت بر تخت نشست. هرج و مرج داخلی و تهدیدات خارجی همچنان رو به فزونی بود و پرنده ی مرگ بر سر ایوان کسری پرواز می کرد. چندی بعد جوانی با نام یزدگرد را از آل ساسان یافتند و بر تخت نشاندند. در همان احوال سردار جسور عرب، خالدبن ولید در محلی نزدیک کویت امروزی اردو زد و به مرزدار ایران هرمز پیغام داد یا مسلمان شود و یا جزیه بپردازد.جنگ در گرفت. سربازان ایران با چنان رشادتی جنگیدند که خالد قسم خورد از خون پارس ها جویبار به راه اندازد و چنین کرد.پس از پیروزی، تمام اسیران ایرانی را قتل عام نمود.

حتما بخوانید:  داستانهای واقعی تاریخ ایران: «پادشاه و دختر کولی»

سپس سردار بزرگ، بهمن جادویه در مرز با سپاه عرب جنگید و به کمک لشکر فیلها آنان را شکست داد و ابوعبیده فرمانده اعراب زیر پای فیل بهمن جان سپرد.

مقارن این احوال خبر رسید رومی ها در غرب شکست خورده و رهبر مسلمانان، عمربن خطاب سوریه را به چنگ آورده است. در همان سال(۱۳هجری) سفارتی از جانب عمربن خطاب وارد تیسفون شد و از جانب شاهنشاه بار یافت. یزدگرد آنان را محترمانه پذیرفت و پرسید مقصودشان چیست؟

گفتند: اسلام را بپذیرید و یا جزیه بدهید.

یزدگرد گفت: شما مردمی هستید سوسمارخوار که دخترانتان را زنده به گور می‌کنید، من چرا تبعیت از شما کنم؟

گفتند: آری، در گذشته چنین بودیم، الان به برکت اسلام هدایت شدیم و خداوند ما را سیر و غنی نموده.

جنگ قادسیه، اولین جنگ ایرانیان و اعراب

«جنگ قادسیه» قادسیه محلی است مجاور شهر کربلای امروز، ارتش ایران به فرماندهی رستم فرخزاد، سردار نامداری که نامش لرزه بر پیکر دشمن می‌انداخت، در قادسیه با سپاه عرب درگیر شدند. مسلمین با اتکا به وحدت ناشی از دین اسلام چنان دلیرانه جنگیدند که چهار روز نبرد ادامه یافت و ورود لشکری تازه نفس از جانب سوریه جبهه اعراب را تقویت نمود. در روز چهارم طوفان شن از روی صحرا بلند شد و به جانب ایرانیان وزید. این طوفان چنان هرج و مرجی ایجاد نمود که مسلمین در گروههای کوچک حمله برده و سواره نظام ایران را نابود نمودند. عربی با نام هلال موفق شد رستم فرخزاد را که مجروح شده بود به قتل برساند و سرش را بر نیزه کرد و فریاد کشید «به خدای کعبه که من رستم را کشتم»

حتما بخوانید:  هرکه در این سرا درآید، نانش دهید و از ایمانش مپرسید

جنگ قادسیه و سقوط ساسانیان

پرچم ایران، درفش کاویانی به دست اعراب افتاد و در صد کیلومتری تیسفون اردو زدند. شاه یزدگرد به دلیل جوانی و بی تجربگی از امکانات وسیعی که در اختیار داشت استفاده ننمود و آنقدر صبر کرد تا اعراب نقطه‌ای کم عمق برای عبور از دجله یافتند و پایتخت ایران، تیسفون در جنگی کوتاه سقوط کرد. اعراب با ورود به تیسفون چنان ثروت و حشمتی مشاهده کردند که هرگز در تصورشان نمی‌گنجید و آنقدر ظروف طلا و نقره و گوهرها و اسیر و اسب و اسباب بر شتران بار کردند که همگی ثروتمند شدند.

جنگ نهاوند و اتمام کار سلسله ساسانی

ایران هنوز شکست نخورده بود، بلکه بین النهرین را از دست داده بود. شاه یزدگرد به پشت کوههای زاگرس رفت و سپاهی آماده کرد و اگر می توانست ملت را متحد و منسجم وارد جنگ کند، سپاه عرب هرگز قادر به عبور از کوهستانهای غرب ایران نبود. اما جنگ نهاوند در سال ۲۱ منجر به شکستی قطعی شد و نظام پادشاهی ساسانیان فروپاشید. شهرهایی چون جی، ری، بیشابور و اهواز بدون جنگ و یا با جنگهای خونین طی چهار سال تسلیم شدند و آخرین شاه ساسانی نیز که تنها و درمانده در آسیابی پنهان شده بود، به دست آسیابان کشته شد و فرزندانش به پادشاه چین پناهنده شده و اجازه یافتند آتش مقدس را در آن سرزمین روشن کنند.

دلایل شکست امپراطوی معظم ساسانی چه بود؟

برای شکست امپراطوری معظم پارس، با آنهمه تجهیزات نظامی و ثروت دلایل گوناگونی برشمرده اند.

  • جنگهای طولانی و بیهوده با روم که ارتش را خسته و فرسوده نمود و چنان مالیات سنگینی بر مردم تحمیل کرد که فقر و فاقه گریبان اکثر طبقات جامعه را گرفته بود.
  • کشتن، ترور، اعدام و حبس افسران لایق، شاهزادگان و سیاستمداران شایسته، نظام ساسانی را از درون تهی نموده بود، چنانکه طی چهار سال دوازده پادشاه بر تخت نشست و استانداران عملاً نمی دانستند شاه فعلی کیست.
  • مغ ها و رهبران روحانی از قدرت و ثروت بی حدی برخوردار شده بودند و توده ی مردم را با تحمیلات، مصادره ی اموال و تکبر طبقاتی دلسرد و متنفر نموده بودند.
حتما بخوانید:  حکایت شیربرنج

ایران تبدیل به جزئی از امپراطوری وسیع اسلامی شد و ایرانیان با سرعتی عجیب دین اسلام را پذیرفتند. به جز اقلیت کوچکی که پرداخت جزیه را قبول نموده بودند، اکثریت مردم از دین اجدادی دست شسته و به دین جدید درآمدند. چرا که می دیدند اسلام، صحبت از عدالت، برابری و توحید می کند و اینها اصول اصلی و متروک شده ی دین زرتشت بود و هرگز آنهمه جزئیات دست و پاگیر و پیرایه ها که روحانیون زرتشتی بر دین بسته بودند را نداشت.

البته بعضی نقاط و قلعه ها تا قرن دوم در برابر اعراب مسلمان مقاومت کردند. پس از سقوط تدریجی این قلعه ها، سرزمین پوشیده از جنگل و باتلاق و مه گیلان همچنان رو به لشکر اسلام بسته ماند و حملات مکرر نیز نتوانست پرچم اسلام را از قزوین به آن سوتر برد.

در فصل آینده از مجموعه تاریخ ایران، شرایط اجتماعی و ساختار سیاسی ایران را پس از سقوط ساسانیان بررسی خواهیم کرد.

تاریخ تمدن ایران

حسن پیرنیا (مشیرالدوله)

این مطلب را با دیگران به اشتراک بگذارید
نظر خود را بنویسید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها