فهرست مطالب
مورخین تاریخ هنر مدرن، در پیدایش اولین آثار خلق شده در مکتب کوبیسم، چند نظریه ی مختلف ارائه داده اند. اما تعداد زیادی از صاحب نظران معتقدند آغاز پیدایش این سبک هنری، در تابلوی معروف «دوشیزگان آوینیون» رخ داده است. پیکاسو، نقاش نوگرا و نامدار معاصر، در این تابلو پنج زن ساکن در خیابان آوینیون شهر بارسلونای اسپانیا را نقاشی کرده که حالات و ژست های اغراق شده به خود گرفته اند و در یک خانه ی بدنام جلب توجه می کنند. زنها نقاب هایی بر چهره دارند و اندام شان با ترکیب اشکال دندانه دار و نقش هایی هموار و مسطح نقاشی شده است. نوعی فوران میل جنسی همراه با نمایش اندام برهنه در این زنان به چشم می خورد.
شروع سبک کوبیسم
بسیاری از کارشناسان معتقدند پابلو پیکاسو و ژرژ براک، دو نقاش بزرگی که مبدع و پیشگام سبک کوبیسم در نقاشی معرفی می شوند، با الهام گرفتن از آثار نقاش فرانسوی «پل سزان» این سبک جدید را در نقاشی پی ریزی کنند. پل سزان پیش از مرگش در سال ۱۹۰۶ ، در تابلوهایش به طور فزاینده به تسطیح و هموارسازی اشکال می پرداخت. او در سالهای آخر عمر شیوه ای ابداع نمود که مورخین هنر آن را «گذرگاه» نام گذاری نموده اند. سزان در این روش بخشی از تابلوی نقاشی اش را بدون رنگ رها می کرد و مخاطب در آن قسمت هیچ رنگی نمی دید، تنها سطح طبیعی بوم بود که در بخشی از تابلو به مانند حفره ای باقی مانده بود.
چنین نوآوری هایی از دو جهت برای هموارسازی تولد مکتب کوبیسم اهمیت داشت. اول اینکه قانون های رایج تجارب فیزیکی را به چالش می کشید و دوم آنکه هنرمندان را تشویق می نمود تا دید خود را نسبت به نقاشی تغییر دهند و آن را به عنوان تمامیتی غیروابسته (و حتی مخالف) با تجارب فیزیکی دنیای بیرون ببینند. سزان با این نوآوری ها به هنرمندان هم عصر خود یادآوری نمود که نقاشی دارای هویت مستقلی است و نباید آن را کپی جهان اطراف و دست و پا بسته در محدودیت های مرسوم دانست. این پیام سزان، که از طریق نقاشی هایش منتقل می شد، به روشنی تمام توسط پابلو پیکاسو و ژرژ براک دریافت شد و آنان از سال ۱۹۰۸ کوشش کردند نقاشی هایی متفاوت با سبک کلاسیک به دنیای هنر عرضه کنند.
پیکاسو و براک تحت تاثیر شیوهی سزان، نمایشگاهی ترتیب دادند و در شهر پاریس مخاطبان هنر را با پدیدهای تازه روبرو نمودند. موضوع نقاشی ها اغلب طبیعت بود و رنگ های به کار رفته بسیار محدود. این نمایشگاه مانند اولین نمایشگاه آثار امپرسیونیستی، با اعتراض منتقدین مواجه شد. واکنش های منفی فراوان بود و بسیاری از بازدیدکنندگان، که یا خودشان نقاش بودند و یا مخاطب حرفهای نقاشی، از طعن و تمسخر کوتاهی نکردند. منتقد مشهور هنری، لویی وکسل، با کنایه و تمسخر این سبک نقاشی را کوبیسم نامید. کوبیسم از ریشه ی «Cube» به معنای مکعب اخذ شد و اصطلاحی بود که او در طعن و کنایه به کار برد، اما تبدیل به نام ماندگار این سبک شد و بار منفی را از خود زدود و در کنار سایر سبک های هنری در دایرهالمعارف های هنری ثبت گردید.
بعد از گذشت دهه های متمادی از تولد کوبیسم و فروکش کردن تعجب ها، خشم ها و تمسخر های اولیه، زمانی که مکتب کوبیسم احترام و جایگاه در خوری میان هنرمندان و هنرشناسان جهان یافت، در سال ۱۹۸۶ ، دیوید هاکنی، کارشناس و هنرپژوه برجسته در کنفرانسی تخصصی در دانشگاه هاروارد گفت: «این عبارت برای آنچه براک و پیکاسو کرده اند بسیار بد گزینش شده، لویی وکسل داشت این اتفاق را درک می کرد و گمان برد که این روش نقاشی نمایش مکعب ها و سطح ها است. این برچسب اوست، این دیدی ساده انگارانه است که فکر کنیم کوبیسم از راه نوعی هندسه به تجرید می رسد.»
نکتهی جالب در تولد سبک کوبیسم این است که در همان سالهای آغازین، پیکاسو از یک نمایشگاه ماسک های آفریقایی در پاریس دیدن کرد. گویی این ماسک ها در ذهن خلاق پیکاسو نفوذ نمود و چندی بعد هنگام خلق تابلوی دوشیزگان آوینیون بر چهره ی آن زنان ظاهر شد. این امر تأثیرگذاری هنرها بر یکدیگر و سیال بودن مدیوم هنر را در قالب های گوناگون و گاه بشدت متفاوت، یادآوری می کند.
پیکاسو و براک از ابتدای ۱۹۱۰ به شکلی متمرکز و گسترده دست به خلق تابلوهای کوبیستی زدند. آنها علاوه بر «تحلیل بردن توهم فضا» در گام های بعدی خود را از قید و بند قراردادهای مرسوم نقاشی رها نمودند. مثلاً ساختمانها به جای آنکه در خطی ممتد کشیده شوند بر روی هم بنا شدند ! چیزی که در عالم واقع ناممکن است. پیکاسو تمام تصویر پیش زمینه را با مکعب های کوچک نقاشی می کرد و با پرداخت مشترک زمین و آسمان را به همدیگر می رساند و به این شکل نوعی وحدت در فضای بوم خلق می کرد. البته صحنه ی نقاشی های پیکاسو آکنده است از گوی ها و دایره های توپر و میان تهی که برای ایجاد ابهام در ذهن مخاطب کارکرد داشت.
هنرمندان کوبیست، با یک انتقاد اساسی و جدی مواجه بودند، آن هم نور بود. در این نقاشی ها منبع نور نامشخص بود. برخلاف نقاشی های رایج، منبع نور و جهت تابش آن نه تنها نظم و جهت معمول را نداشت، بلکه ممکن بود در یک نقاشی جهت تابش نور، از دو یا چند جهت مختلف نشان داده شود که برای نقاشان پیرو مکتب کلاسیک شوکه کننده بود. با توجه به مسئله ی نور، محدب یا معقر بودن سطوح و نقش ها هم برای مخاطب نامعلوم بود و همه ی اینها در خدمت «ابهام» آفرینی در ذهن مخاطب قرار داشت.
هنرمندان کوبیست، تلاش کردند کلیت یک پدیده (وجوه مختلف یک شی) را در آن واحد در یک سطح دوبعدی عرضه کنند. کوبیسم از این جهت مدعی رئالیسم بود، البته نه رئالیسم بصری و امپرسیونیستی، بلکه رئالیسم مفهومی. کوبیستها تلاش کردند ذهنیت خود را از اشیاء و موجودات به صورت اشکال هندسی بیان کنند.
یک اتفاق سیاسی و نظامی باعث شهرت روزافزون کوبیسم شد و عملاً این سبک از نقاشی را با جهان واقعی و تلخ سیاست پیوند داد. در آغازین ماههای جنگ داخلی اسپانیا، که نبرد میان چپ گرایان و دموکراتها به اوج رسیده بود، آلمان نازی برای تضعیف جبهه ی کمونیسم بمب افکنهای بسیار پیشرفته ی لوفت وافه را راهی جنوب شرق شبه جزیره ایبری نمود و شهر «گرنیکا» واقع در ایالت باسک را به شدت بمباران نمود. این بمباران کور، خانه ها، مدارس، مغازه ها و همه چیز را به آتش کشید و تنها بخش کوچکی از بمب ها بر اهداف نظامی فرود آمد. پیکاسو که خود را فرانسه زندگی می کرد و با عنوان فردی جهان وطن و صلح طلب، هیچ داعیه ی سیاسی و جبهه گیری ناسیونالیستی اتخاذ ننموده بود، تابلویی کشید و نام آن را «گرنیکا» نهاد. گرنیکا به کشورهای گوناگون، حتی ایالات متحده سفر نمود و مخاطبان با دیدن شقاوت و خشونتی که بر مردم بی دفاع رفته، سخت متاثر شدند. گرنیکا تنها یک نقاشی بود، اما بیش از دهها مقاله و اعلامیه ای که در باب جنگ داخلی اسپانیا منتشر شده بود بر مردم جهان تاثیر گذاشت و گروههای موثر را تشویق نمود برای پایان دادن به این آدم کشی در اسپانیا وارد کارزار شوند.
خلاصهای از سیر تحولات هنر کوبیسم
سیر تحولات هنر کوبیسم را به اختصار می توان چنین شرح داد: در سالهای ابتدایی قرن بیستم که جهان صنعتی با تغییرات عمیقی در زندگی، معاش و تفکر انسانها مواجه شده بود، هنرمندان کوشش می کردند زبانی نو در هنر بیابند که به نسبت جهان مدرن آن عصر تازه باشد و بتواند با انسان عصر صنعت از دیدگاهی جدید و بدیع ارتباط برقرار کند. به این ترتیب کوبیسم، در شهر پاریس (مرکز رشد و نمو و خلاقیت ادبی و هنری جهان در آن سالها) و در محلات مونمارتر، مونپارناس و پوتو متولد شد. کوبیستها تصاویر تلویحی و تمثیلی سایر مکاتب را کنار گذاشته و با خلق اشکال شکسته، ترکیباتی به ظاهر درهم و برهم، به سوی انتزاع مطلق گام برداشتند. از آن دوران پیکاسو با نگاهی متفاوت و انتزاعی به جهان پیرامون خود بر گسترش و تکمیل این سبک تاکید نمود و علیرغم انتقادات بسیار، در برابر تاریخ هنر و هرآنچه به عنوان چهارچوب های رسمی نقاشی تا آن زمان تثبیت و پذیرفته شده بود، ایستاد.
کوبیسم تحلیلی (هرمتیک)
در سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۲ کوبیسم تحلیلی (کوبیسم هرمتیک) به وجود آمد که نقاشی ها به شدت انتزاعی شد. مخاطب نه آنچه صرفاً نقاش به او عرضه کرده بود، بلکه آنچه خود در گنجینه مخیله و قدرت تحلیلگری اش داشت را به عرصه می آورد و از تماشای یک اثر کوبیسم برداشت می نمود. کوبیسم هرمتیک، خارج از فرم و بیشتر خطوطی روی هم افتاده بود که عمدتاً از رنگ های زرد، قهوه ای، خاکستری و حتی سیاه تک رنگ شکل گرفته بود.
بعد از سال ۱۹۱۳ ، خوان گریس نقاش کوبیست، علاوه بر اینکه رنگهای متنوع و متفاوت وارد نقاشی هایش نمود، به ترکیب کلاژ و نقاشی روی آورد. هنر کلاژ که قدمتی به دیرینگی تاریخ داشت و رو به نسیان می رفت، حالا مجدداً احیاء شده بود و به فراوانی در آثار کوبیسم دیده می شد. این یک بازگشت دراماتیک به عنوان هنری مدرن تلقی می شد.
تاثیر گذاری سبک کوبیسم
کوبیسم مکتبی بود که از نقاشی به وجود آمد، اما دامنه ی تاثیرش محدود به بوم و رنگ باقی نماند و تبدیل به یک نقطه ی تحول در هنر مدرن شد. بسیاری از مکاتب مانند آینده گرایی، دادائیسم، ساخت گرایی و سورئالیسم از بن مایه و ریشه های مکتب کوبیسم روییدند و تبدیل به مکاتب فکری و هنری مستقلی در قرن بیستم شدند.
نفوذ کوبیسم به ادبیات نیز گسترش یافت و نویسندگان نامداری چون جیمز حویس و ویلیام فالکنر با تاثیر پذیری از این مکتب، داستانهای کوتاه و رمانهای بلندی خلق نمودند که مورد توجه منتقدین و اهالی ادب قرار گرفت.
برجسته ترین نقاشان سبک کوبیسم عبارتند از : پابلو پیکاسو، ژرژ براک، خوان گریس، ژان متزینگر، آلبرت گلز و رابرت دلونی.
منبع: