یادداشتی در باب نویسندگی

در فرهنگ غرب باوری قدیمی وجود دارد که هر وقت نویسنده پشت میز تحریرش می نشیند برای کار یک «جن» باستانی و دانا به خدمت او درمی آید و سوژه ها و کلمات را به ذهن نویسنده منتقل می کند. در جهان مشرق زمین، حرفی از این جن دوستدار ادبیات در بین نیست. شرقی ها معتقدند هر نویسنده ای استعداد کشف و شهود ادبی را در درون خودش پرورش داده و جهان هستی او را در خلق چیزی که قبلاً وجود نداشته یاری می کند.

نویسندگی قلمروی خلاقیت

این مقدمه را به این جهت طرح کردم که یادآوری کرده باشم نویسندگی، بر خلاف سایر مشاغل و تخصص ها در جهان وابسته به قلمرو امور انتزاعی و خلاقیت های باطنی است.  ما برای اینکه به یک نجار، آهنگر، پزشک و یا پلیس بشویم، ناچاریم مدتی در آن رشته تحصیل کنیم، ریزه کاری ها و اصول آن را از استاد مجرب آن رشته یاد بگیریم و در نهایت با تکرار صحیح و دقیق اعمالی که استاد به ما آموخته، تبدیل به یک خیاط یا پزشک بشویم. اما نویسندگی چنین نیست، قدم اول برای ورود به دنیای قدیمی و وسیع کلمات و داستانها، داشتن استعداد «خلاقیت» است. شما بر خلاف قوانین سایر مشاغل، که موفقیت وابسته به تکرار صحیح تعالیم استاد است، برای نویسنده شدن ضرورت دارد آدم ها و حوادثی خلق کنید که پیشتر وجود نداشته اند و صرفا زاییده ذهن خلاق شما هستند.

قدم بعدی فراگرفتن تجربه ی ادبی و اجتماعی است. خواندن داستانها، مقالات علمی، کتابهای گوناگون و بارور کردن ذهن علمی است. هنرجوی این مسیر برای کسب دقیق شناخت از ذات انسانها و لایه های زندگی، نیاز دارد وجودش را آکنده کند از تجربیات طولی و عرضی و آشنا شدن مستقیم با طبقات اجتماعی مختلف و افکار و امیال و راه و روش های گوناگون زندگی انسانها. شما به عنوان نویسنده گاهی مجبور می شوید شخصیت یک استاد ادبیات، یک فروشنده مواد مخدر و یا یک افسر نیرومند و تنومند نیروی ویژه ارتش را در داستانتان خلق کنید. بدون داشتن پیش زمینه ی آگاهی و لمس زندگی های گوناگون شخصیتی که خلق می کنید ضعیف، سطحی و باورناپذیر از آب درمی آید.

یک نمونه : پدر داستان نویسی مدرن ایران

پدر داستان نویسی مدرن ایران، محمدعلی جمالزاده، فرزند یکی از رهبران انقلاب مشروطه بود و در نوجوانی علاوه بر طبقات گوناگون جامعه، تلاطم های سیاسی و مدنی زیادی تجربه نمود. او را برای تحصیل به بیروت و سپس پاریس فرستادند. در جنگ اول جهانی به خدمت امپراطوری آلمان درآمد و با سفری مخفیانه به ایران، تلاش کرد عشایر غرب کشور را علیه نیروهای بریتانیایی بشوراند. سپس در برلین مستقر شد و در کنار چند شخصیت بسیار فرهیخته، اقدام به انتشار روزنامه ی کاوه نمود که یکی از پنج نشریه ی مهم و آگاهی بخش فارسی زبان در آن روزگار بود. چنین مردی، با تحصیلات بالا، زندگی در ممالک مختلف، تجربیات سیاسی، نظامی و اجتماعی پیچیده و تجربه ی حضور در محافل محرمانه ی گوناگون، وقتی دست به قلم برد و داستان کوتاه نوشت، مثل روانشناسی بود که سالها روح و روان و سلیقه و افکار انسان را مطالعه کرده و نتیجه ی قلمش، داستان‌هایی به شدت شیرین و جذاب بود.

 

شاید در دنیای امروز کمتر کسی قادر باشد مثل استاد جمالزاده زندگی پر فراز و نشیبی بگذراند، اما یک هنرجوی نویسندگی می تواند با جستجو و تحقیق در جامعه، مطالعه ی آثار بزرگان، دیدار از نمایشگاهها، موزه ها و آثار تاریخی، بانک معلومات و اطلاعات میدانی خود را عمق بخشد.

در مرتبه ی بعدی، یک هنرجوی نویسندگی باید روش زندگی منظم و دقیقی در خدمت کاغذ و قلم در پیش گیرد. نوشتن منظم روزانه، بی وقفه و مستمر نتیجه کار شما را به صورت کمی و کیفی توسعه خواهد داد. اینکه با مداد یا خودکار می نویسید و یا نوشتن با کامپیوتر را انتخاب می کنید بستگی به پسند خودتان دارد. اما نویسندگی یک عمل تفننی نیست. باید محراب خلوت و مناسب خود را در خانه انتخاب کنید و هر روز ساعتهای مشخصی را در آن به نوشتن بپردازید و با احترام به کاری که انجام می دهید در آن اوقات، از تلفن زدن، تماس با دیگران و ایجاد وقفه در کار پرهیز کنید. نویسندها عادتهای خاص خودشان را دارند، رفتارهایی که تقلیدی و تصنعی نیست و صرفاً برای ایجاد تمرکز و آرامش شخص مفید خواهد بود. برخی ها چای یا قهوه می نوشند. برخی پرنده کوچکی در اتاق کارشان نگه می دارند و بعضی دیگر آجیل یا تنقلات خاصی روی میز کارشان قرار می دهند و حین کار تناول می کنند. اینها بسته به میل و سلیقه ی خود شماست.

از تعالیم یک استاد و یا نویسنده ای پیش کسوت هرگز مضایقه نکنید. داستانتان را برای آدم های اطرافتان نخوانید، چون معمولا اظهار نظرهایی ناامید کننده دریافت می کنید. همینگوی وقتی اولین شاهکارش را خلق کرد، دست‌نوشته ها را در اختیار برادرش قرار داد تا مطالعه کند. چند روز بعد که نظر او را جویا شد، برادرش با تعجب فراوان گفت:«ارنست، گمان نمی کنم کسی حاضر به خواندن این اراجیف باشد!» اما وقتی شما داستانتان را برای یک کارشناس قرائت می کنید، او برای اصلاح کارتان پیشنهاداتی می دهد و کمک می کند در بازنویسی بعدی داستان سر و شکل فنی تر و بهتری پیدا کند.

در پایان باید بگویم هر انسانی که بارقه ی نویسندگی را در وجود خودش کشف کرده، برای رسیدن به سرمنزل مقصود ضروری است کوله باری از صبر و شکیبایی تدارک ببیند و اگر لازم شد برای عبور از مرحله ی هنرجویی تا کامیابی، ذره ذره از آن گنجینه ی ارزشمند استفاده کند. مرحله ی کشف استعداد، تربیت قلم، فراگیری تکنیک ها و افزایش تجربیات اجتماعی، تا حصول به نویسندگی بسیار طولانی و نفس گیر است. تنها کسانی از این وادی پر خطر و صعب عبور می کنند که صبور و عاشق باشند. راه نزدیک و سهل الوصولی وجود ندارد. صبر به این معنا که بولگاکف بزرگ، نویسنده ی سرشناس روس، تمام عمر نوشت و دست نوشته هایش را زیر تخت خوابش پنهان کرد و نوشت و نوشت تا از دنیا رفت. بعد از مرگ او و صدالبته مرگ استالین، همسر بولگاکف دست‌نوشته ها را به ناشر سپرد و به تدریج هفت شاهکار پنهان شده متولد شدند.بولگاکف ایمان داشت روزی همه ی مردم جهان داستانهای او را خواهند خواند، پس صبور بود و با اشتیاقی شعله ور نوشت و نوشت و رها نکرد.

اما یک هنرجوی عاشق، پس از سالها کار، تنهایی، درک نشدن و حتی طعنه شنیدن، عاقبت روزی با آن تلفن جادویی مواجه خواهد شد. تلفن زنگ می خورد، او جواب می دهد و صدایی ناشناس از آن سوی خط خودش را معرفی می کند و می گوید :«کتاب شما را به تازگی تمام کردم، در روزهای سخت و غمگین زندگی این کتاب به دستم رسید، اما داستان شما حالم را خوش کرد، نیرو و امید گرفتم، لطفاً بازهم بنویسید.»

و نویسنده تلفن را قطع می کند و برای خودش قهوه ای درست می کند و فنجان قهوه به دست روی تراس کوچک اتاقش می ایستد و با خودش فکر می کند که همه ی آن سالهای سخت، چه مقدمه ی شیرین و دلچسبی بوده.

منبع: درس هایی درباره داستان نویسی

نوشته:لئونارد بیشاب

ترجمه: محسن سلیمانی

حتما بخوانید:  داستان یک شهر - اثر احمد محمود
این مطلب را با دیگران به اشتراک بگذارید
نظر خود را بنویسید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها