فردوسی پدر زبان پارسی

فردوسی پدر زبان پارسی . مقبره سلطان محمود غزنوی
مقبره سلطان محمود غزنوی

سلطان محمود غزنوی، از الگوی سلطنتی سامانیان پیروی کرده و در دربارش شاعران و دانشمندان ایرانی را پذیرایی می کرد. گفته شده در یکی از روزها جوانی خراسانی وارد دربار شد و وقتی خبرها و شایعات به گردش درآمد، شاعران درباری شنیدند که او شاعر است. سه نفر شاعر نامدار و توانمند دربار پنهانی باهم قرار گذاشتند این حریف تازه از راه رسیده را در بدو ورود خاک کنند و اجازه ندهند تبدیل به رقیب جدیدی بشود. دعوتش کردند به جمع خودشان و بعد از مقدمه چینی و احوال پرسی گفتند:«هرکدام از ما فی البداهه یک مصرع شعر بگوییم، هرکس ناتوان بود، یا شهر ضعیفی سرود، همین حالا جمع را ترک کند و برود به شهر و دیار خودش.» شرط بندی سنگینی بود و می توانست برای بازنده عواقب سنگینی داشته باشد. اما هرسه شاعر قدیمی دربار، از تسلط و توانمندی خودشان اطمینان داشتند و لبه ی تیغ متوجه جوان تازه وارد بود.

عنصری گفت:«چون عرض تو ماه نباشد روشن.»

عسجدی در مصرع دوم سرود:«مانند رخت گل نبود در گلشن.»

فرخی هم ادامه داد:«مژگانت همی گذر کند از جوشن!»

فردوسی پدر زبان پارسی . سلطان محمود غزنوی

سپس هرسه جفت چشم به مرد غریبه دوخته شد و لبخندهای شیطنت بار بر لبها شکل گرفت. جمع برجسته ترین شاعران مملکت بود و یقین داشتند این تازه وارد از عهده ی رقابت با آنها برنمی آید و می رود به سراغ کارش، به خصوص که شنیده بودند مردی است روستایی و در محیط کشاورزان و دامداران زندگی می کند. اما او بعد از یک دو دقیقه تفکر، سر بلند کرد و چنین سرود:«مانند سنان گیو در جنگ پشن»

هر سه شاعر ساکت و حیرت زده نگاهش کردند. فرخی گفت: اسم شما فردوسی بود دیگر؟

بله جناب فرخی.

فرخی با لحنی تعجب زده ادامه داد : ما یه نفر شعری در وصف معشوق سرودیم، چیزی که بسیار رایج است، اما همین یک مصرع کوتاه نشان داد که شما در تاریخ باستانی ایران مطالعه و تخصص دارید. کمتر کسی در این روزگار این پهلوانان و شاهان ایران قدیم را می شناسد.

فردوسی، فروتنانه توضیح داد که کتابخانه ی بزرگی به میراث برده و کتابهای زیادی هم به آن اضافه کرده که همگی راجع به تاریخ ایران قدیم، آداب و رسوم و حکایت ها و مثل ها و جنگها و اشعار اصیل ایرانی است و سالهاست که مشغول مطالعه و تفحص در آنهاست.

عنصری، ملکشعرای دربار، از سلطان محمود وقت دیدار گرفت و همراه با آن جوان خراسانی به کاخ رفت و به سلطان مژده داد که عاقبت مردی پیدا شده که توانایی سرودن یک اثر فاخر تاریخی را دارد.فردوسی در آن زمان که حدودا چهل ساله بود، نیمی از شاهنامه را سروده بود و حالا با حمایت سلطان محمود می توانست اثر سترگش را به نام سلطان امضاء کند و از بابت حفظ و معرفی اثر خیالش راحت باشد. تقدیم یک اثر علمی یا ادبی به سلاطین یا وزیران قدرتمند کاملا رایج بود و چند فایده ی بسیار روشن و موجه داشت. اول اینکه کتاب، توسط دربار استنساخ و تولید می شد و با امکانات وسیع حکومتی دهها نسخه از روی آن نوشته می شد. دوم اینکه نسخه های متعدد کتاب به دست اهل دانش می رسید و مخاطبان زیادی امکان مطالعه ی آن را می یافتند. سوم اینکه چند جلد از آن به کتابخانه های سلطنتی یا مدرسه های بزرگ راه پیدا می کرد و از خطر نابودی در جنگها یا حوادث طبیعی مانند سیل و زلزله و آتش سوزی در امان می بود و در آخر هم نویسنده یا دانشمندی که کتاب را تألیف نموده بود، مبلغی به عنوان تشکر و حمایت از علما و ادیبان دریافت می نمود و آن پول اجازه می داد که یک هنرمند یا دانشمند بتواند به زندگی هنری و علمی خود بدون نگرانی های معیشتی ادامه دهد.

حتما بخوانید:  برنادت سوبیرو، دوشیزه‌ی گمنامی که به حریم فرشتگان راه یافت

فردوسی پدر زبان پارسی

فردوسی، برای شروع کار از شاهنامه ی مشهور به ابومنصوری کارش را آغاز نمود. این اثر توسط «دقیقی» نوشته شده بود اما پس از سروده شدن هزار بیت، دقیقی به دست خدمتکار خودش به قتل رسید و کار نیمه تمام رها شد. فردوسی این هزار بیت را که با موضوع تولد زرتشت و شکل گیری دیانت زرتشتی در ایران بود، فردوسی این سروده های دقیقی را «گشتاسب نامه» نام گذاشت و وارد کتاب خود کرد. سی سال کوشش شبانه روزی فردوسی، تبدیل شد به هفت مجلد در قالب شصت هزار بیت که به صورت فشرده تمامی تاریخ اساطیری ایران را در خود جای داده بود. فردوسی،در عصری پر هرج و مرگ و ستمگری زندگی می کرد و با نگاه دوربین و دلسوزانه اش می دانست که ملت ایران به دلیل این هجوم های نظامی و نفوذ نژادهای بیگانه رو به اضمحلال و نابودی می رود. بنابراین هدف خود را بر این قرار داد که یک تنه در برابر این سیل نابودگر ایران ایستادگی کند و شاهنامه را مانند گنجینه ی فکری و اخلاقی ایران زمین جاودانه سازد.

کتاب، پس از پایان، در یک نسخه ی بسیار زیبا با جلدسازی اعلا به دربار برده شد و به رویت سلطان محمود رسید. اما محتوای اثر آن چیزی نبود که محمود توقع داشت. اول اینکه محمود یک سنی بسیار متعصب بود و برای ابراز وفاداری به خلیفه در شهر ری، کشتارهای موحشی از شیعیان نموده بود. اما فردوسی در کتابش، صراحتا، خود را شیعه و عاشق علی و اولادش معرفی نموده و حتی به این عقیده افتخار نموده بود. دوم اینکه، محمود از نژاد ترکان آسیای میانه بود و داستانهای شاهنامه شرح جنگهای ایران و توران و ستایش ایرانیان بود. محمود مبلغی ناچیز برای فردوسی حواله کرد، که به معنای تحقیر و بی ارزش دانستن شاهنامه بود. پیرمرد از این واکنش سلطان به شدت رنجید و هدیه ی سلطانی را نپذیرفت. از غزنه به صورت ناشناس خارج شد و شعری علیه محمود سرود و در متن شعر او را پرستارزاده و از خاندانی کوچک توصیف کرد. این کار جان فردوسی را به خطر انداخت. ناچار شد همراه یکی از شاگردانش به مازندران بگریزد. جایی که تقریبا دور از حیطه ی قدرت محمود بود. شهریار پسر شروین، حکمران مازندران بود و نظر به علاقه ای که به فردوسی داشت، هر بیت شعر هجویه اش را به هزار درهم خرید و مانع انتشار آن شد. فردوسی دلشکسته و بیمار به زادگاهش بازگشت و چندی بعد در تنهایی و خلوت از دنیا رفت. اما اثری که خلق نموده بود، تبدیل به سند زبان و تاریخ ملت ایران گشت و در طوفان حوادث آینده ملت را از نابودی نجات داد. برای اینکه با گوشه هایی از اهمیت کار او آشنا شویم، باید بدانیم که فردوسی برای جمع آوری حکایت های قدیمی، با صدها نفر از مردان و زنان سالخورده مصاحبه نموده و هرچه از ایران قدیم شنیده را یادداشت نموده است. علاوه بر آن، جستجو در کتب قدیمی، که به زبانهای فارسی یا پهلوی نگاشته شده بود، بسیاری از اسم ها و وقایع تاریخی را استخراج نموده و با ثبت در شاهنامه از نابودی قطعی نجات داد.

حتما بخوانید:  ویزای همراه آلمان

فردوسی پدر زبان پارسی

فردوسی شخصیتی است پیچیده در هاله ای از افسانه ها، حدس و گمان ها و قصه ها، چنان که ما چیزی زیادی از زندگی شخصی اش نمی دانیم. نامش احتمالا «حسن» بوده و در روستای «باژ» در نزدیکی شهر توس متولد شده. پدرش دهقان بوده که بعد از او پسرش عنوان دهقان باژ را یافت. دهقانان، طبقه ای از جامعه بودند که از دوران ساسانیان باقی مانده بودند. یک دهقان (شبیه به مقام فئودال در اروپا) مالک تعدادی قریه و مزرعه بود و چند صد خانوار زارع بر زمینهایش کار می کرده و اجاره می پرداختند. دهقان مسئول اداره ی امنیت ناحیه ی خود بود و در زمان جنگ با تعدادی سرباز به لشکر ایالت ملحق می شد. دهقانان به دلیل قرن‌ها حضور و مسئول بودن در یک ناحیه، از عوامل مهم مقابله به دشمنان خارجی محسوب شده و در ضمن در حفظ فرهنگ و آداب دینی ایران نیز نقش داشتند. پدر فردوسی که احتمالا منصور نام داشت، از دهقانانی بود که از قدیم کتابهای زیادی گرد آورده بود و خود را موظف به حفظ فرهنگ ناحیه ی خود می دانست. این کتابخانه ی دهقانی دستمایه ی مهمی شد که در آفرینش شاهنامه نقش مهمی ایفا کرد.

تراژدی زندگی این ابرمرد به همین وقایع ختم نمی شود، بعد از این همه سال کوشش، بی اعتنایی پادشاه و فرار و تهدید حکومت، هنگامی که جان سپرد، فقیه ناحیه شیخ ابوالقاسم گرگانی حکم کرد که این مرد تمام عمر را به ستایش مجوسان و آداب شرک آمیز گذرانده و شایسته نیست در گورستان مسلمانان دفن شود. خدا می داند تنها دختر فردوسی با شنیدن این فتوا چقدر آزرده شده و از قدرناشناسی مردم زمانه اش رنج کشیده. به ناچار، پیکر فردوسی را به باغی از املاک شخصی اش منتقل کرده و با حضور جمع کوچکی از نزدیکانش به خاک سپردند.

حتما بخوانید:  معنای ضرب المثل «آش را با جاش بردن»

اما با مطالعه ی شاهنامه سوال مهمی به ذهن مخاطب می آید، این مرد طی یک زندگی کوتاه چطور توانسته این حجم عظیم از تحقیق و تفحص را سامان دهد و علاوه بر آن تمامی این دستاورد تحقیقی را به اشعار حماسی تبدیل نماید؟! این دستاورد از حد توان یک انسان، هر چقدر هم هوشمند و عالم خارج است. مگر آنکه برای پاسخ به این پرسش، به شاهنامه مراجعه کنیم و از خالق اثر مدد بگیریم.فردوسی در شاهنامه توضیح می دهد که بعضی از نخبگان جامعه، یک یا چند نفر در هر قرن، دارای «فره ی ایزدی» هستند. به معنای یک نور و توانمندی آسمانی که خداوند همراه انسان می کند و آن شخص فره مند، توانایی های فوق بشری جهت خدمت به انسانها و جامعه می یابد. چنانکه جمشید، فریدون و رستم صاحب این فره ی ایزدی بودند و در سربلندی ایران و حفظ مردمان موفقیت بسیار کسب نمودند. دور نیست بپنداریم که دهقان توس، این نابغه ی شریف و انسان گرا، این میهن پرست بزرگ، خود برخوردار از فره ی ایزدی بوده و توانسته اثری جاویدان به زبان فارسی خلق کند.

به روان پاک و آسمانی اش درود می فرستیم.

این مطلب را با دیگران به اشتراک بگذارید
نظر خود را بنویسید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها