سحرخیزی از آن توصیههاست که برای دنیای امروز ما کمی مشقت بار به نظر میرسد. دنیای ما بیشتر شبانه است، بعد از ساعت نه شب گردشها، دورهم نشینیها و چرخیدن در فضای مجازی تازه شروع میشود. اگر هم اصل فیلم و سینما باشیم که لم دادن روی مبل و دیدن یک فیلم سینمایی بعد از ساعت دوازده شب لذتی است که نمیتوان از آن گذشت. این شب بیداریها، که معمولا همراه است با چاشنی نوشیدنیهای کافئیندار، چای و قهوه و کاکائو، چنان بدن را بی حس و کرخت میکند که صبح، موقع روشن شدن هوا، تازه کیف خواب عمیق زیر پوستمان رخنه کرده و اگر مانعی در کار نباشد، حالا حالا ها از تختخواب کنده نمیشویم. اگر هم چیزی مجبورمان کند به بیدار شدن، مثل یک کلاس اول صبح دانشکده، یا زدن کارت ساعت در محل کار، یا رفتن به دبیرستان، پایین آمدنمان از تخت و شستن صورت و حاضر شدن، عذابی است که فقط نسل امروز چشیدهاند و خوب میدانند از چه حرف میزنم.
همهی اینها درست، لذتهای شبانه طعم گس و پاگیر کنندهای دارد، اصلا بخشی از سبک زندگی ماست. اما اگر نگویم همه، بیشتر ما به خاطر از دست دادن لذت سحرخیزی چیز خیلی خیلی بزرگتری را از دست دادهایم و بدی ماجرا اینجاست که گاهی نمیدانیم دقیقاً چه فرصت سوزی بزرگی کردهایم.
سحرخیزها، یعنی کسانی که سبک زندگی شان طوری است که زودتر از دیگران چشم به دنیا باز می کنند و وارد زندگی روزانه میشوند، چیزهایی میبینند و فضایی را درک میکنند که دیگران از آن بیخبرند. هر شهری و هر دهکدهای در هر نقطهای از جهان، صبح زود بوی مخصوص به خودش را دارد. این عطر بامدادی است. رنگ آسمان، عطر صبح و خلوتی و لطافت هوا پس از دمیدن سپیده، یک موقعیت ویژه و یک شرایط غیرقابل توصیف است که انسان را در خودش فرو میبرد و مسحور میسازد.
این جادوی بامدادی است. حتی در شلوغ ترین و بزرگترین شهرها هم بخشی از لطافت صبح جریان پیدا می کند و انسان سحرخیز را با احساسات لطیفی مواجه می کند که کلمه ای در تعریفش وجود ندارد.
اگر مثل داستانهای تخیلی، بامداد و لذت قدم زدن زیر آسمان صبحگاه فقط در یک نقطه از جهان رخ میداد، یا تنها روز بخصوصی از سال با سحر آغاز میشد، سفر به آن سرزمین خوشبخت و شرکت در آیین صبح میلیونها نفر را وادار به سفرهای قارهای می کرد تا درک کنند در اولین لحظاتی که خورشید ظاهر میشود و نور گرم و زندگی بخشش بر زمین جاری میگردد، زمینو آسمان به چه شکلی درمیآید و دیدن آن صحنه چه آنزیمهایی در عروق بدن ما به گردش درمیآورد.
پیشنهاد برای سحرخیزی:
پیشنهاد میکنم، اگر به هر دلیلی مایل نیستید به جمعیت سحرخیزان ملحق بشوید، به خودتان این فرصت را بدهید که هفتهای یک بار (حداقل) از این موقعیت بهره ببرید.
مثل وقتی که قصد رفتن به سفر دارید برایش برنامه ریزی کنید، شب را کمی زودتر به تختخواب بروید، مثلاً قبل از ساعت یازده شب. پیش از خواب آب یا نوشیدنی ننوشید و با یک ساعت زنگدار ساعت پنج صبح را هدف بگیرید.
میتوانید از اتاقتان خارج نشوید، صبح و آثارش از پنجرهی اتاق وارد میشود. روشن شدن تدریجی اتاقتان مشاهدهی جالبی است.
اما اگر همت کنید و در لباس سبک و راحت، مثل پوشاک و کفش ورزشی از خانه بیرون بزنید، آنچه تجربه میکنید صد برابر از ماندن داخل اتاق متفاوتتر خواهد بود. اگر یک گسترهی طبیعی، مثل دریاچه، رودخانه، مزرعه و یا دشت در نزدیکی منزلتان هست، رفتن به کنارهاش را از دست ندهید. تمامی اجزای طبیعت در پایان تاریکی شب و شروع نورافشانی خورشید، واکنشهای نمایانی از خود نشان میدهند. می توانید در طبیعت این تغییرات را به وضوح ببینید. اگر در یک ابرشهر ساکنید و تا اولین مزرعه کلی راه باید طی کنید، قدم زدن در یک بولوار پردرخت، یک پارک و یا حاشیهی یک باغ میتواند بهترین انتخاب برای سفر صبحگاهی شما باشد.
بامداد، یعنی زمانی که ستاره ها به تدریج رنگ میبازند و نوری نقره ای و لطیف پهنهی آسمان را رنگ آمیزی میکند، لحظات ناب شبانهروز است. این ساعت انرژیهای قدرتمند کیهانی از منابع نامکشوف در جهان جاری میشوند و هرکس که بیدار و هوشیار باشد، دریافتکنندهی بالقوهی این نیروی عظیم خواهد بود. پژوهشگران ژاپنی اخیرأ با مطالعات و آزمایشات میدانی دریافتهاند که در وقت بامداد، نیرویی قدرتمند و ناپیدا در جهان جریان مییابد که منبع اصلی سلامت مغز، کشف و شهود و نیرومند شدن تن و روان انسان است.
میتوانید بعد از نوشیدن یک فنجان چای یا قهوه، در آن ساعت به ورزشی سبک بپردازید، یا فقط قدم بزنید، در سکوت به آسمان و ظاهر شدن درختان از دل تاریکی نگاه کنید، زیر لب آواز بخوانید و یا با مدیتیشن از خنکای صبح لذت ببرید. این دیگر به خودتان بستگی دارد. اما بعد از دیدن اینکه آسمان چطور نقرهای و روشن میشود، پرندگان مثل یک گروه موسیقی هماهنگ آواز دسته جمعی و پرشور میخوانند و هر نفس عمیقی که میکشید، هوایی بسیار لطیف و زنده در بدنتان جریان مییابد، تبدیل به انسان دیگری میشوید. سحرخیزها امید، نشاط و سرزندگی بی نظیری تجربه میکنند که در هیچ ساعتی از شبانهروز اینطور رایگان در عالم پراکنده نیست. سلامت جسمی، شادابی مغز و یک سرخوشی حقیقی و پاک میتواند یک تجربه گر بامداد را به انسانی موفق، امیدوار و مبتکر تبدیل کند.
این همهی ماجرا نیست، شما هنگام بازگشت به خانه جایزهی دیگری از طبیعت دریافت خواهید کرد. برخلاف روزهای بدخوابی که بیاشتها و کسل سر میز صبحانه نشستهاید، امروز بدنتان چنان سرزنده و پویاست که صبحانهی کاملی طلب میکند. بیش از همیشه آمادهی خوردن نان و نوشیدنی گرم و لبنیات خواهید بود و این تغذیهی پراشتها و صبحگاهی اصلیترین نیازهای بدن را تامین خواهد کرد.