معرفی کتاب «قلب سگی» – اثر میخائیل بولگاکف

در سال ۱۹۱۸ ، شهر با اهمیت کیف در اوکراین، شاهد نبرد خونبار بی امانی بود که از یک سو انقلابیون روس (بلشویکها) قصد تصرف شهر را داشتند و در طرف دیگر روس های سفید (سلطنت طلبان) می کوشیدند این پایگاه مهم را همچنان حفظ کنند. شدت نبرد آنچنان زیاد بود که شهر کی یف، چهارده بار میان بولشویکها و نیروهای ژنرال دنیکین دست به دست شد و شهر زیبای کی یف تبدیل به ویرانه ای جنگزده شد.

در میان غرش توپها و شلیک بی امان مسلسلها و غریو جنگجویان، پزشکی جوان در زیرزمینی نمور نشسته بود و در نور شمعی که بر سر یک بطری می سوخت، چیزهایی می نوشت. گویی آن جوان در دنیایی دیگر سیر می کند و لرزش بی وقفه ی زمین و انفجار توپ ها را نمی شنود. او کسی نبود جز میخاییل آفاناسیویچ بولگاکوف، فرزند کشیشی بلند پایه که در مدرسه ی مذهبی شهر تدریس می کرد.

میخاییل در سال ۱۸۹۱ در کی یف متولد شد و به جای پوشیدن ردای کشیشی، راهی مدرسه ی پزشکی شد و در سال ۱۹۱۶ از آنجا فارغ‌التحصیل شد. او را به شهر تقریباً دورافتاده ی ویازما فرستادند تا به عنوان تنها پزشک درمانگاه، به درمان مردم بپردازد. درمان مردمی که از سرماخوردگی تا سل و جذام و افسردگی داشتند و حتی برای سزارین زنان زائو هیچ دسترسی دیگری جز مراجعه به آن درمانگاه و پزشک کم تجربه اش برایشان وجود نداشت. بولگاکف در آن درمانگاه شروع به نوشتن داستانهای کوتاه نمود. حتی بعد از انتقال به ولادی قفقاز نیز نویسندگی را پی گرفت و چنان غرق در جادوی ادبیات شد که حرفه ی نسبتاً مطمئن پزشکی را رها نمود و در کسوت یک نویسنده زندگی را ادامه داد. داستانها و نمایشنامه هایش از سوی منتقدین جدی گرفته نشد و تنها شنوندگان داستان‌هایش دوستانی بودند که عصرها در منزل او گرد می آمدند.

اقامت در مسکو هم کمکی به معرفی آثارش نکرد. نویسندگان پرولتاریا، با دیدن کت و شلوار او رو ترش می کردند که این مرد اگر  بورژوا نباشد دست کم سرسپرده ی آنهاست، نویسندگان روشنفکر روس هم هرگز او را که در فقر مطلق به سر می برد ساییدگی آستین کتش نشان می داد ده سال پیش خریده شده، از خود نمی دانستند.

اما برای یک نویسنده، چه راهی جز نوشتن و جنگیدن وجود دارد؟ بوگاکوف ادامه داد. محتوای داستان‌هایش چنان بود که دستگاه سانسور شوروی اجازه ی چاپ آنها را نمی داد، اما بعد از سال ۱۹۵۳ ،که استالین دیکتاتور مخوف شوروی مرد و خفقان اجتماعی اندکی تخفیف پیدا کرد، دست‌نوشته های بولگاکف که او هم از این دنیا بیرون رفته بود، به دست ناشران رسید و به تدریج چاپ شد.

نتایج اولیه شگفت آور بود. مردم شوروی برای خریدن رمان «مرشد و مارگریتا» جلوی کتابفروشی ها صف ایستادند. کتاب نایاب شد، در بازار سیاه تا صد برابر قیمت پشت جلد خرید و فروش می شد و عطش خواندن آثار بولگاکف کل اتحاد جماهیر شوروی را در خود فرو برد. ترجمه ی آثار او ابتدا در آلمان و فرانسه منتشر شد و به سرعت تمام اروپا و جهان غرب را درنوردید.

امروزه آثار این نویسنده در سرتاسر جهان مخاطبانی مشتاق دارد و تئاترهای مهم دنیا نمایشنامه های او را اجرا می کنند.

در این مجال به معرفی مختصر یکی از رمانهای کوتاه،اما بسیار زیبا و مشهور بولگاکف می پردازیم.

__________________________________________________

قلب سگی

داستان بلند قلب سگی، روایت پروفسور مشهور و بسیار نامداری است که در ابتدای حکومت کمونیستی، در آپارتمان شخصی اش با همکاری دو نفر دانشمند دیگر که حکم دستار وی را دارند، اجزای حیاتی یک انسان را به بدن سگی ولگرد پیوند بزند و از این رهگذر به کشفیات علمی جدیدی دست یابد.

مراحل ابتدایی جداسازی اجزا و پیوند به خوبی پیش می رود (در تاریخ نگاشتن این داستان پیوند عضو هنوز در جهان رایج نبود و علم پزشکی به عنوان یک آرزوی دست نیافتنی به این امر نگاه می کرد) اما در مراحل بعد حوادثی رخ می دهد که هم خطرناک است و هم به شدت مضحک. این دخالت پروفسور در خلقت خداوند، نه تنها او را به عالیترین دانشمند جهان بدل نمی سازد، بلکه وی گرفتار موجودی می شود که خود خلق کرده، اما بلای جان او و جامعه گشته است.

در این بین، مأموران تصرف خانه ها که آپارتمانهای شخصی مسکو را می کاویدند و مصادره می نمودند، مدام به او مراجعه می کنند و مزاحمتهایی ایجاد می کنند. تیپ ظاهری آنها که مطابق با پوشش انقلابیون آن روزگار است و ادبیات بی منطق و حق به جانبی که به کار می برند حاوی اشاراتی تاریخی و تلخ است.

قلب سگی، اعتراضی است هجو آمیز نسبت به ادعای کمونیسم که در شعارهای دولتی  ایدئولوژی خلق «انسان نو» را تبلیغ می نمودند و تصمیم حکمران مسکو بر آن بود که با مدیریت اجباری از بالا، تمام طبقات اجتماعی را یکسان سازد و انسان نو بیافریند. بولگاکف ضمن تمسخر این ادعا، در داستانش تأکید می کند که انسان بدون آزادی های مشروع طبیعی و بدون خواندن آثار ویکتورهوگو، بی معاشرت آزادانه با سایر انسانها و بدون پیمودن فراز و نشیب فکری و عقیدتی، هرگز انسان نمونه و مفیدی نخواهد بود و تلاش مسلحانه و مستبدانه ی مسکو در جهت انسان نو، نتیجه ای طنزگونه، خطرناک و بی حاصل در بر خواهد داشت.

قلب سگی، رمانی کوتاه و شیرین است که در فضایی آکنده از طنز و تخیل می گذرد و مخاطب را با مفاهیمی ارزشمند و قابل تأمل درگیر می سازد. مطالعه ی این رمان با اهمیت را به همه ی مخاطبان فرهیخته، توصیه می کنم.

حتما بخوانید:  معرفی کتاب - انسان در جستجوی معنا
این مطلب را با دیگران به اشتراک بگذارید
نظر خود را بنویسید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها