فهرست مطالب
بهترین رمانهای ایرانی کدام هستند؟ کتابهای رمان و داستان ایرانی سرشار است از متون ماندگاری که نسلهای پیشین و همنسلان ما از مطالعه این آثار ارزشمند بسیار لذت برده و آموختهاند. اگر علاقهمند به کتاب و رمان ایرانی باشید، مطالعه این لیست میتواند گزینههای جالبی برای معرفی رمانهای برتر فارسی پیش رویتان قرار دهد.البته انتخاب بهترین رمان ایرانی تقریبا نا ممکن است .
نکته : ترتیب لیست تهیه شده از بهترین رمانهای فارسی در این مقاله اتفاقی میباشد .
بهترین رمانهای فارسی
1.چشمهایش
رمان «چشمهایش» از شاخص ترین آثار داستانی نویسنده بزرگ معاصر «بزرگ علوی» ست که از سوی نشر نگاه به چاپ رسیده است.
کتاب چشمهایش، روایت عشق ناکام زنی بهنام فرنگیس، به استاد ماکان است. ماکان، استاد نقاشیِ زبردست و مشهور شهر است. او که بهخاطر فعالیتهای سیاسی خود در تبعید بهسر میبَرد، بهطرزی مشکوک از دنیا میرود. حکومت برای سرپوشنهادن بر این مرگ مشکوک و بیگناه جلوهدادن خود، تصمیم به برگزاری نمایشگاهی از آثار او میگیرد. اما هجوم بیسابقهی مردم برای تماشای آثار او، حکومت را ناگزیر از تعطیلی نمایشگاه میکند.
داستان از زبان ناظم مدرسهی استاد ماکان روایت میشود که شیفتهی تابلوی «چشمهایش» استاد شده بود. او که بهطرز غریبی حس میکرد رازی پشت چشمهای نقاشیشده در تابلو وجود دارد، برای رمزگشایی از اعجازِ نهان در نقاشی، تصمیم میگیرد زنی را که سوژهی تصویر شده بود، پیدا کند. داستان از همین تلاش برای گرهگشایی آغاز میشود.
2.کلیدر
اکثرقریببهاتفاق جامعه کتابخوان ایران رمان بلند کلیدر، طولانیترین اثر محمود دولت آبادی را خواندهاند. کلیدر بلندترین رمان ایرانی و دومین رمان بلند جهان در سه هزار صفحه و ده جلدی برای اولین بار در سال ۱۳۶۳ در ایران منتشر شد و تاکنون تجدید چاپهای بسیار متعددی از آن روانه بازار گردیده و هنوز هم در ایران این اثر فاخر به چاپ میرسد. رمان کلیدر داستان پرپیچ و تاب یک خانواده کرد ایرانی است که به مناطقی حوالی سبزوار کوچانده میشوند. فضای حاکم بر رمان ایرانی کلیدر متاثر از التهاب و رعب و وحشت پس از جنگ جهانی دوم ایران است. نام این رمان برگرفته از یک کوه و روستایی در دامنه آن به نام کلیدر در شمال شرقی ایران است. ستون اصلی کلیدر گل محمد کلمیشی است. گلمحمد، جوانی است که با شجاعتهای خود توانسته میان مردم آن خطه کم کم بدل به یک قهرمان شود که طی داستان بلند کلیدر حوادث بسیاری بر او و خاندان وی میگذرد. به زعم محمود دولت آبادی خلق کلیدر بزرگترین کار طول عمر او بوده است و از آن بهعنوان یک یادگاری برای مردم ایران یاد میکند. ۱۵ سال از عمر و زندگی محمود دولت آبادی صرف نگارش کلیدر شد، نشر پارسی فرهنگ معاصر طی سالیان متمادی این اثر را چاپ و به بازار ارائه کرده و نسخههای الکترونیک این اثر هم در دسترس است.
3.بوف کور
بوف کور شناختهشدهترین اثر صادق هدایت، رمانی کوتاه و از شاهکارهای ادبیات ایران در سدهٔ ۲۰ میلادی است. این رمان به بسیاری از زبانها از قبیل انگلیسی، آلمانی، فرانسه، سوئدی، و ژاپنی ترجمه و منشتر شده است.
بوف کور رمانی سورئالیستی است، آمیزهای از خیال و واقعیت است، ترکیبی از خواب و بیداری. نویسنده به شرح رویاهایش میپردازد، رویاهایی عجیب که مبیّن عمق ناخودآگاهش است. و پریشانی روحیاش را به نمایش میگذارد. در فضایی مبهم، پیچیده و البته وهمآلود که شخصیتهایش در رفت و آمدی ابدی هستند. محیطی غیر قابل اعتماد که هجوم سایهها آن را در خود بلعیده است.
4.بادبادک باز
رمان بادبادک باز، که اولین اثر خالد حسینی می باشد، روایتی است از زندگی افغان ها که جنبه های گوناگون فرهنگ مردم و مشکلات و رنج های آنان را به خوبی بازنمایی می کند.
ماجرا بین دو دوست یعنی امیر و حسن است، امیر و حسن هر دو با هم بزرگ شده اند و از یک پستان شیر خورده اند، امیر پسر یک ارباب است ولی حسن پسر خدمتکاری است که در خانه پدر امیر کار می کرد، حسن نمونه یک انسان پاک و بی غش بود که با تمام وجود خود را فدای امیر کرد، در جای جای زندگی حسن درد خفته به طوری که با خواندن داستان محال است بغض تمام وجودتان را نگیرد، یک انسان پاک که هر جا خود را فدا می کرد تا به امیر کمک کند، یک انسان وفادار …
بخشی از کتاب بادبادک باز:
بابا با آشناهای هم وطن خوش و بش می کرد و من سر یکی دو دلار با مشتری چک و چانه می زدم. انگار که این چیز ها اهمیت داشت. انگار که با هر بستن دکه ، روزی که قرار بود یتیم شوم ، نزدیک نمی شد.”
گاهی ژنرال طاهری و زنش پیش ما می آمدند. ژنرال که همیشه دیپلمات بود ، با لبخند و دست دادن دو دستی با من خوش و بش می کرد. ولی احتیاط تازه ای در رفتار خانم طاهری دیده می شد. احتیاطی که فقط لبخند های خفیف نهانی و نگاه های عذرخواهانه ی دزدانه ، وقتی حواس ژنرال جای دیگر بود ، آن را در هم می شکست.
یادم می آید که در آن دوره خیلی چیزها برای اولین بار اتفاق افتاد. اولین بار ناله ی بابا را از حمام شنیدم. اولین باری که روی بالش او خون دیدم.بابا در سه سالی که پمپ بنزین را اداره می کرد بیمار نشده بود ، این هم اولین بار دیگر.
در هالووین آن سال بابا وسط بعد از ظهر چنان خسته شد که پشت فرمان منتظر شد و من بیرون رفتم و خرت و پرت ها را معامله کردم. در روز شکرگزاری پیش از ظهر از پای افتاد. ولی سورتمه ها و چمن های جلوی خانه و برف ها مصنوعی روی کاج ها پیدا شد ، بابا در خانه ماند و من فولکس واگن را برداشتم و تنها در جزیره این سو و آن سو رفتم .
گاهی در بازار کهنه فروشان آشناهای افغانی چیزهایی درباره ی لاغر شدن بابا می گفتند. اوایل تعریف و تمجید می کردند. حتی می خواستند از راز رژیم غذایی او سر درآورند. اما وقتی لاغر شدن از حد گذشت، دیگر از پرسش ها و تعارفها خبری نبود.
بابا همان طور تعریف می رفت و می رفت. گونه هایش تکیده شد. شقیقه هایش برجسته شد. چشمهایش در حدقه بیش از پیش فرو رفت.
بعد یکشنبه روز سردی ، چند روز پس از اول سال نو ، بابا آباژوری به مرد کوتاه و چارشانه ی فیلیپینی فروخت و من توی فولکس واگن دنبال پتویی می گشتم که روی پاهایش بیندازم.
ناگهان مرد فیلیپینی داد زد: ” آهای رفیق ، این بابا کمک می خواهد!” برگشتم و دیدم روی زمین افتاده. دست ها و پاهایش می لرزید. داد زدم: ” کمک ، یکی کمک کند! ” به طرف بابا دویدم ، دهانش کف کرده بود ، تف کف آلودی ریشش را خیس کرده بود.
چشمهای در حدقه چرخیده اش فقط سفیدی را نشان می داد. مردم ریختند سرِ ما. شنیدم یکی می گفت سکته. یکی دیگر داد میزد : ” زنگ بزنید 911 “! صدای دویدن ها را شنیدم که مردم دور ما جمع شدند ، آسمان تاریک شد. تف بابا سرخ شد ، زبانش را گاز گرفته بود. کنارش زانو زدم و دست هایش را
به دست گرفتم و گفتم:
” من اینجام ، بابا، من اینجام. حالت خوب می شود ،من اینجام . ” انگار می توانستم تشنجش را تسکین بدهم. به شان بگویم که دست از بابایم بردارند. حس کردم زانوهایم خیس شد. مثانه ی بابا سست شده بود. هیس، بابا جان، من اینجام. پسرت درست همین جاست.
دکتر، مردی ریش سفید و کله تاس مرا از اتاق بیرون برد ، گفت: ” می خواهم سی تی اسکن پدرت را با هم ببینیم. ” عکس ها را در تالار روی صفحه ی نورانی گذاشت و با ته مداد پاک کن دار تصویر سرطان بابا را نشان داد مثل پلیسی که جای گلوله ی قاتل را نشان خانواده ی مقتول می دهد. مغز بابا در آن عکس مثل گردوی گنده ای شیار های فروان داشت که جا به جا چیزهایی خاکستری قد توپ تنیس رویش دیده می شد.
گفت: ” همان طور که می بینید ، سرطان اندام را مسخ کرده. باید به اش کورتون برسانیم تا تورم اش کم شود و دارو های ضد تشنج. به علاوه اشعه ی تسکین دهنده هم تجویز می کنم. می دانید چه می گویم؟ ” گفتم بله. در مورد سرطان یکپا متخصص شده بودم.
گفت: ” خیلی خوب.” به پیجو نگاه کرد. ” باید بروم ، اما اگر سوالی داشتید ، بگویید مرا از بلندگو صدا بزنند. ” “متشکرم. ” شب را روی صندلی کنار بابا گذراندم.
صبح روز بعد اتاق انتظار پایین هال پر از افغانی ها بود. قصاب نی آرک ، مهندسی که با بابا در یتیم خانه ی کابل کار می کرد ، به اضافه ی عده ای دگر آنجا را پر کرده بودند و پچ پچ کنان حال بابا را می پرسیدند.
حوالی ساعت ده ژنرال طاهری و زنش آمدند. ثریا هم همراهشان بود. به هم چشم دوختیم و یکجا نگاهم را دزدیم ژنرال طاهری دست بابا را گرفت و گفت: ” چطوری ، دوست من ؟ ” بابا به سرمی که به بازویش وصل بود اشاره ای کرد. لبخند کمرنگی زد. ژنرال هم به لبخندش پاسخ داد.
بابا با صدای ضعیفی گفت: ” لازم نبود زحمت بکشید. همه تان را می گویم.” خانم طاهری گفت : “زحمتی نیست.” ژنرال طاهری گفت: ” اصلا زحمت نیست. از همه مهم تر ، چیزی احتیاج نداری؟ هیچی؟ اگر چیزی خواستی ، مثل برادر به من بگو …
5.سمفونی مردگان
سمفونی مردگان عباس معروفی در سی سالگی انتشارش همچنان پرفروش و پرطرفدار در میان رمانهای ایرانی است. خیلیها با آیدین اورخانی زندگی کردند و دردهایش را کشیدند. شاید بزرگترین پرسشی که بر جای گذاشته، این باشد: «کدام یک از ما آیدینی پیش رو نداشته است، روح هنرمندی که به کسوت سوجی دیوانهاش درآوردهایم، به قتلگاهش بردهایم و با این همه او را جستهایم و تنها و تنها در ذهن او زنده ماندهایم. کدام یک از ما؟»
داستان درشهر اردبیل و بین سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۳۰ شمسی میگذرد. جابر اورخانی مغازهای در دالان کاروانسرای آجیلفروشها و خانهای بزرگ در شمال سرداب داشته است. او و زنش در پی سالها رنج و اندوه مردهاند، آیدا خواهر دو قلوی آیدین، خودش را آتش زده است، اورهان، کوچکترین فرزند خانواده، برادر بزرگترش یوسف را کشته است، و آرزوی وسواس گونهاش این است که آیدین را هم بکشد
سمفونی مردگان داستان آخرین بیست و چهار ساعت زندگی اورهان است. اورهان در یک بعد از ظهر، درِ حجرهاش را میبندد، کارگران را به خانه میفرستد و بهطرف شورآبی راه میافتد تا آیدین را پیدا کند و بکشد.
سمفونی مردگان، برندهی جایزهی انتشارات ادبیـفلسفی سورکامب در سال ۲۰۰۱ شد، در سال ۲۰۰۷، در میان صد رمان برجستهی سال بریتانیا قرار گرفت و به زبانهای آلمانی، انگلیسی، عربی، ترکی و… ترجمه شد.
6.دایی جان ناپلئون
کتاب دایی جان ناپلئون نوشتهی ایرج پزشکزاد ، نویسنده و طنزپرداز ایرانی است. این رمان کتابی طنز و بسیار جذاب درباره پسر سیزدهسالهای به اسم سعید است که ماجراهای خانه داییجان ناپلئون و عشقش به دختری به اسم لیلی را تعریف میکند.
داییجان ناپلئون در این کتاب، مردی ساده، حساس، منظم است، او همچنین عاشق ناپلئون بناپارت است و از انگلیسیها نفرت دارد. او نشاندهنده گروهی از مردم است که بهجای پیدا کردن ریشهی مشکلات و مسائل خود به رویابافی و خیالپردازی میپردازند. دایی جان ناپلئون خود را همتراز ناپلئون میبیند و میتوان گفت او یک دنکیشوت از نوع ایرانی است. سعید در این کتاب جوانی ناپخته و بیتجربه است که پیرو احساساتش است و در این میان یک آدم دنیادیده و باتجربه به اسم عمو اسدالله هم هست، که نقش تکیهگاه و آدم عاقل داستان را بازی میکند. این کتاب به هشت زبان دنیا ترجمه شده است. ژانر این کتاب تلفیقی از ژانر اجتماعی، بلوغ و طنز است.
7.چراغ ها را من خاموش میکنم
اهالی مطالعه در ایران، خالق رمان ایرانی «چراغها را من خاموش میکنم» را بیشتر و اغلب با این اثر به خاطر میآورند، محور تمامی آثار زویا پیرزاد زنان و امور مربوط به آنها در جامعه و خانواده میباشد. . داستان رمان چراغها را من خاموش میکنم در اواسط دهه ۴۰ شمسی در آبادان و در منازل سازمانی شرکت نفت روی میدهد. داستان که راوی آن زنی ارمنی به نام کلاریس آیوازیان است به زندگی و اتفاقات در جریان زندگی، روزمرگی، نارضایتی باطنی و در نتیجه فراموشی اهمیت خویشتن کلاریس میپردازد زویا پیرزاد در این اثر بهخوبی رهاشدن زن ناشی از سرخوردگی و بیتوجهی را به قلم کشیده است.
8.یک عاشقانه آرام
یک عاشقانه آرام، دیگر اثر ماندگار نادر ابراهیمی، یک رمان عاشقانه است که توسط نشر روزبهان به بازار ارائه شده و نادر ابراهیمی طی روایت این داستان از احوالات زندگی گیلهمردی مبارز، سیاسی و جسور مینویسد که عاشق عسل، دختری آذربایجانی میشود. این رمان عاشقانه خوب بارها و بارها تجدید چاپ شده و نسخههای الکترونیکی و صوتی آن هم در دسترس است .
9.داستان یک شهر
«داستان یک شهر» رمان بلندی است که «احمد محمود» آن را در چهل سالگی، دوران پختگی و ورزیدگی قلم یک نویسنده، تألیف نموده و از عجایب روزگار آنکه این رمان به مدت نیم قرن مجوز چاپ نداشته و تنها در مقطع زمانی محدودی انتشارات امیرکبیر اقدام به چاپ و توزیع گستردهی آن نمود و عطش مخاطبان را با انتشار یکصدهزار جلد از این کتاب فرو نشاند. خوشبختانه طی سالهای اخیر با بازبینی مجدد این کتاب، انتشارات معین موفق به کسب مجوز چاپ داستان یک شهر گردید و چند سالی است که این اثر ارزشمند روند عادی نشر و فروش را طی میکند.
داستان یک شهر، حکایت دو سال زندگی یک تبعیدی است. جوانی خوزستانی به نام عطا، که پیشتر دانشجوی دانشگاه افسری بوده و به دلیل فعالیت زیرزمینی در سازمانی چپگرا، دستگیر و از ارتش اخراج شده. او پس از طی مراحل بازجویی و زندان، به عنوان یک تبعیدی به بندرلنگه فرستاده میشود تا با طی دوسال اقامت (به نام خدمت سربازی) آخرین مرحله از کیفر قانونی خود را بگذراند.
10.شوهر آهو خانوم
رمان شوهر آهو خانوم اثر علی محمد افغانی است که در سال 1340منتشر شد .
رمان شوهر آهو خانم داستان زندگی زنی به نام آهو خانم را دنبال میکند که در جامعهای سنتی و مردسالار زندگی میکند. آهو خانم از کودکی با مردی به نام مشاسماعیل نامزد شده است. مشاسماعیل مردی متعصب و خشن است و آهو خانم از او رنج میبرد.
آهو خانم در آرزوی رهایی از این زندگی طاقتفرسا است، اما به دلیل محدودیتهای اجتماعی و وابستگی مالی به شوهرش، توانایی رها شدن از او را ندارد.
در ادامه داستان، آهو خانم با مردی به نام دکتر منصور آشنا میشود. دکتر منصور مردی روشنفکر و تحصیلکرده است و آهو خانم به او علاقهمند میشود.
آشنایی آهو خانم با دکتر منصور، زندگی او را دگرگون میکند. او به دنبال استقلال و آزادی خود میرود و در نهایت از مشاسماعیل جدا میشود.
رمان شوهر آهو خانم از رمانهای مهم ادبیات فارسی در دهه ۱۳۴۰ است. این رمان به دلیل پرداختن به مسائلی مانند زن ستیزی، خشونت خانگی و محدودیتهای اجتماعی برای زنان، در زمان خود جنجالبرانگیز شد.
رمان شوهر آهو خانم به دلیل نثر روان و شخصیتهای جذابش، مورد استقبال خوانندگان قرار گرفته است. این رمان به زبانهای مختلف ترجمه شده است و در کشورهای دیگر نیز به چاپ رسیده است.
11.قصههای مجید
قصههای مجید اثر معروف هوشنگ مرادی کرمانی است که شامل پنج جلد است و اولین جلد آن در سال 1358 منتشر شد .هوشنگ مرادی کرمانی درباره این کتاب گفته است :
«قصههای مجید بر مبنای واقعیت از زندگی خود من نگاشته شدهاست.»
قصههای مجید مجموعهای از داستانهای کوتاه و به هم پیوسته است که از زبان پسری به نام مجید روایت میشود. مجید در دهاتی در کرمان زندگی میکند و داستانهای این مجموعه، ماجراها و تجربیات روزمره او را در دوران کودکی به تصویر میکشد.
موضوع داستانها شامل بازیهای کودکانه، شیطنتهای مجید، روابط او با خانواده و دوستانش، و همچنین مسائل اجتماعی و فرهنگی روستایی که در آن زندگی میکند، میشود.
لحن داستانها طنز و شیرین است و خواننده را با خود همراه میکند. قصههای مجید به دلیل تصویر جذاب از دوران کودکی و همچنین پرداختن به مسائل اجتماعی، به عنوان یکی از بهترین آثار ادبیات کودک و نوجوان در ایران شناخته میشود.
12.شازده احتجاب
شازده احتجاب اثر هوشنگ گلشیری در سال (۱۳۴۸) منتشر شد .
داستان درباره زندگی مردی به نام خسرو است . خسرو از خانوادهای ثروتمند و متمول است، اما به دلیل بیماری و انزوا، از زندگی اجتماعی کناره گرفته و در خانه خود زندانی شده است. رمان از زبان خسرو روایت میشود و به ذهن آشفته و پریشان او میپردازد . خسرو در تنهایی خود به مرور خاطرات گذشته، روابطش با خانواده و اطرافیان، و همچنین عشق نافرجامش میپردازد.رمان به مسائلی مانند مرگ، تنهایی، پوچی زندگی، و جستجوی هویت میپردازد. رمان از ساختار خطی پیروی نمیکند و به صورت پراکنده و آشفته روایت میشود.
برای درک بهتر رمان شازده احتجاب، مطالعه نقدها و تفسیرهای مختلف میتواند مفید باشد.
درادامه هشت رمان دیگر برتر فارسی را نام میبریم.
- تنگسیر (1342): صادق چوبک
- سنگ صبور (1349) – جلال آل احمد
- ملکوت (1347) – بهرام صادقی
- سووشون (1348) – سیمین دانشور
- ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید – بهرام بیضایی
- عزاداران بیل : غلامحسین ساعدی
- جای خالی سلوچ: محمود دولتآبادی
-
مردی که به امید میرفت (۱۳۴۷ ) : احمد شاملو