كلمات شفابخش
دفتر فکرت بشوی گفته سعدی بگوی
دامن گوهر بیار بر سر مجلس ببار
«سعدی»
شیخ سعدی علیه الرحمه، در بیت فوق اشارهای ظریف بر حقیقتی عمیق از توانایی و کارکرد كلمات شفابخش ادبیات فارسی نموده که قابل بحث است.
می گوید؛ مشغلهی فکری و پراکندگی افکار و سر و صدای مزاحم مغز را موقتا ساکت کن، کلام سعدی را بخوان و از دامنی از گوهر بر سر جمعیت نثار کن.
اما آن گوهر چیست؟ و کجاست که با خواندن کلمات آن مرد بزرگ به چنگ میآید و آنچنان فراوان است که میشود بر سر مجلسیان فرو ریخت؟!
حقیقت آن است که آثار کلاسیک فارسی، بر جای مانده از عارفان و بزرگانی چون سعدی، حافظ و مولانا، ابدا در زمرهی هنرهای دکوراتیو و ظاهری نیستند و کارکرد و اعتبارشان محدود به فرم و حتی محتوا نمیگردد.
حتی خالق این آثار رسالت خود را تنها شاعری و خلق ادبی نمیدانسته، چنانکه مولانا در فیه ما فیه به صراحت میگوید: «والله هیچ کاری نزد خاندان من از شعرگویی بدتر نبود و من هرگز داعیهی شعر سرودن نداشتهام». پس مولانا از خلق هزاران بیت شعر در پی چه بوده؟! راز پنهان در پس این کلمات چیست؟
به اختصار میتوان چنین گفت که عارفانی ارجمند، چون نامهایی که ذکر شد، در وقت طلایی مفاهیمی از عالیترین مراتب عالم وجود دریافت میداشتهاند که در قالب کلمات شعر فارسی از زبان ایشان جاری میشده و آن کلمات در پس وزن و آهنگ و معنای دلکش هر بیت، نیروهای روحانی عالم را در خود پنهان ساخته و برای ابد در دسترس مخاطبان قرار دادهاند.
امروز پس از هشتصد سال از سرایش غزل های حافظ، دیوان را برمیگیریم و با عنایت به عظمت اشعار شروع به خواندن میکنیم. آن نیروی ملکوتی مستتر در كلمات شفابخش (که بر خلاف ماده هرگز کم نمی شود و نسبت به مخاطبان هردم فزونی می یابد و نامیرا و نامحدود و ابدی است) چون نوری جاندار در وجود ما جاری میشود و به محیط اطراف پراکنده میگردد و پس از عبور از سیستم عصبی و ذهنی ما به اعماق ناخودآگاه مان نفوذ میکند و حسی از رخوت و نشاط و امید در قلب مان برانگیخته میشود.
این حس کمال شادمانه، که در جلسات حافظ خوانی و مثنوی خوانی مشاهده میشود، نتیجهی شکوفایی و ظهور آن نیروی پنهان روحانی است که در ابیات مستقر است و با هر بار خواندن آن کلمات آشکار میشود.
نیرویی پاک و شفابخش که ارتعاشات سازندهاش در جسم و روح مخاطب تاثیری سازنده و بیدار کننده ظاهر میکند و آرامش و خلاقیت و سلامت از ابتداییترین نتایج آن است.